چندیست که در دام نگاه تو اسیرم
درگیر زمستانم و دلبسته ی تیرم
هر توبه که مستلزم نشکسته شدن نیست
این عشق خطاییست که باید بپذیرم
در راه پر از برکه و مرداب و تباهی
صد شکر به دریای تو افتاده مسیرم
خوشبخت ترینم اگر امشب بگذاری
از گوشه ی لب های ترت بوسه بگیرم
من آدمک برفی و تو شعله ی عشقی
راضی شدم امشب که به یک بوسه بمیرم
سعید حسن زاده