ترمه پوش نازک اندامی که هر شب مست بود
آبی چشمان او با آسمان همدست بود
میخرامید از میان کوچه ها بی واهمه
نسخه ویرانیم بر دامنش پیوست بود
او رها چون بادهای هرزه میرقصیـــــد و دل
در خم گیسوی نستعلیقی اش پابست بود
شور شیدایی تمام شهر را پر کرده بود
رهگذارش دیده تا میدید پا و دست بود
گرچه دل دادم ولی دیوانه تر میخواستم
او که تلفیقی ز هرچه خوب و زیبا هست،بود
یک شبی رفت و مرا با خاطراتم جا گذاشت
لیک میدانم که عشقش "ارتفاعی پست "بود
خلیل فاطمی