دلبری کردنت ای یار دل آزار کم است
دوستت دارم و این جمله چه بسیار کم است !
نعره از عمق دل و جان بزند آهویی
که شود یک شبه در دام گرفتار کم است
کشته ی عشق زیاد است ولی اینگونه
جان به جان دادن ما پیش تو یکبار کم است
تیغ بر دست ودل ما زدنت نیست ، غمی
که در این دوره زمانه گل بی خار کم است .
از دل چاه مکش یوسف ما را بیرون
گرگ در شهر زیاد است و خریدار کم است
فکر کن پنجره ای رو به هوایی تازه
دردل تیره وبی رونق انبار کم است
زندگی رنگ غبار است و فراموشی ، گر
قاب عکس من و تو سینه ی دیوار کم است
سید مهدی نژاد هاشمی