به تو گفتم که در این دور شدن ناچاری؟
سربه تایید تکان دادی و گفتی آری !
(عین مرگ است اگر بی تو بخواهد برود
او که از جان خودت دوست ترش می داری )
ای که نزدیک تری از من دلتنگ به من
بین ما نیست به جز فاصله ای اجباری
من عروس توام ای از من و آغوشم دور
خطبه را گریه ی من می کند امشب جاری
زندگی چیست به جز خاطره ای افسرده
زندگی چیست به جز رنج و غمی تکراری
گله ای نیست به تنهایی خود دل بستم
به -غزل گریه- ی هر روز..به شب بیداری
روی دیوار دلم سایه ای از قامت توست
مثل تنهایی من قد بلندی داری ...
سیده تکتم حسینی