وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

ای آشنای من

ای آشنای من

 برخیز و با بهار سفر کرده بازگرد

تا پر کنیم جام تهی از شراب را

 وز خوشه های روشن انگورهای سبز

 در خم بیفشریم می آفتاب را

برخیز و با بهار سفر کرده بازگرد

تا چون شکوفه های پرافشان سیب ها

گلبرگ لب به بوسه ی خورشید وا کنیم

وانگه چو باد صبح

 در عطر پونه های بهاری شنا کنیم

 برخیز و بازگرد

 با عطر صبحگاهی نارنج های سرخ

از دور ، از دهانه ی دهلیز تک ها

 چون باد خوش ، غبار برانگیز و بازگرد

یک صبح خنده رو

 وقتی که با بهار گل افشان فرارسی

 در بازکن ، به کلبه ی خاموش من بیا

بگذار تا نسیم که در جستجوی تست

 از هر که در ره است ، بپرسد نشانه هات

آنگاه ، با هزار هوس با هزار ناز

برچین دو زلف خویش

 آغاز رقص کن

 بگذار تا بخنده فرود اید آفتاب

 بر صبح شانه هات

ای آشنای من

 برخیز و با بهار سفر کرده بازگرد

تا چون به شوق دیدن من بال و پر زنند

بر شاخه ی لبان تو ، مرغان بوسه ها

 لب بر لبم نهی

تا با نشاط خویش مرا آشنا کنی

 تا با امید خویش مرا آشتی دهی

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.