نبض اشعارم درون حلقه چشمان توست
مو پریشان کن غزل آماده فرمان توست
واژه واژه می چکد از شعرهایم نام تو
گوییا امشب غزل هم تشنه باران توست
نام زیبایت درون شعر غوغا می کند
جمله ها سردرگمند ولحظه طوفان توست
ترجمان واژه هایم پشت پلکت مانده اند
پایه های شعر من بر پایه و ارکان توست
با تکاپویی قلم بر روی کاغذ جاری است
دفترم میخنددوامشب قلم رقصان توست
از لبت تا می نویسم شعر لب وا میکند
وزن اشعارم نمادی از لب خندان توست
گیسوانت را به روی شانه های شب بریز
تا ببینم رنگ شب از طره ی افشان توست
طرح سیمایت اگر در آسمان پیدا شود
ماه پنهان میشود،چون آسمان ازآن توست.