وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

اثر انگشت‌تان چه چیزهایی را فاش می‌کند؟


اثر انگشت‌تان چه چیزهایی را فاش می‌کند؟
دانش > پزشکی - ایسنا نوشت: بدن انسان بسیار پیچیده‌تر از تصورات ما بوده و دارای سلول‌ها، بافت‌ها و اندام‌های مختلف است. تمامی این موارد با یکدیگر مرتبط هستند و شخصیت از بین همه این موارد درک می‌شود. یکی از این شگفتی‌ها تعیین شخصیت از طریق اثر انگشت است.

با توجه به خطوط و منحنی‌های انگشت، قادر به درک شخصیت افراد خواهیم بود. افراد دارای اثر انگشت حلقه‌ای و خمیده افرادی فلسفی و منطقی هستند. آنان در یادآوری اطلاعات بهتر و همچنین فراگیران بزرگی هستند. در این افراد نیمکره چپ مغز فعال‌تر است.

افراد دارای خطوط منحنی کمتر افرادی آرام، خوشحال، متین و آرامش‌دهنده هستند. آنان افرادی گرم و احساسی بوده و به دیگران کمک می‌کنند.



افراد با اثر انگشت چرخشی افرادی با خصوصیات دو گروه بالا هستند با این تفاوت که آنان آتشین بوده وگاهی اوقات عصبانی هستند البته این افراد غیرقابل پیش‌بینی نیز هستند.

5454

پایان ریزش مو به خاطر شیمی درمانی

پایان ریزش مو به خاطر شیمی درمانی
دانش > پزشکی - ایرنا نوشت:محققان موفق به ساخت کلاهی شده اند که از ریزش موی ناشی از شیمی درمانی جلوگیری می کند.

این کلاه جدید که DigniCap نام دارد، توسط یک لابراتوار پزشکی در سوئد ساخته شده و به تازگی توسط سازمان غذا و داروی امریکا (FDA) تایید شده است. این کلاه پلاستیکی، از سیلیکون و پلیمری به نام نیپرین ساخته شده است. کلاه DigniCap برای جلوگیری از ریزش مو حین شیمی درمانی، از فرآیند سرمایش استفاده می کند. به این صورت که کلاه سبب سردشدن جمجمه می شود. کاهش دما، عروق خونی پوست سر را تنگ کرده و اجازه نمی دهد داروهای شیمیایی به فولیکول های مو آسیب بزنند و باعث ریزش مو شوند.



ریزش موی ناشی از شیمی درمانی، یکی از نگرانی های بیماران، به ویژه زنان است. برای حل این مشکل، کلاه هایی تولید شده اند که اغلب کارایی و طول عمر لازم را ندارند. کلاه ساخته شده توسط محققان سوئدی، یک واحد خنک کننده مجزا دارد که سبب می شود طول عمر کلاه افزایش یابد و نیازی به تعویض کلاه در فواصل زمانی کوتاه نباشد.

5454

اتفاقات تاریخی در مراسم اسکار / وقتی اسکار جنجالی می‌شود


اتفاقات تاریخی در مراسم اسکار / وقتی اسکار جنجالی می‌شود
فرهنگ > سینما - «اسکار خیلی سفید است» هشتگ اعتراضی این روزها به جوایز سینمایی اسکار است، اما این جایزه مهم سینمایی با این دست جنجال‌ها آشنایی دیرینی دارد.

به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، آکادمی علوم و هنرهای سینمایی با جنجال‌هایی از این دست بیگانه نیست و هر از چند گاهی با اعتراض عده‌ای یا با هنرمندانی روبه‌رو می‌شود که از مراسم اسکار به عنوان جایگاهی برای بیان دیدگاه‌های خود استفاده می‌کنند.

در نزدیکی هشتاد و هشتمین دوره جوایز سینمایی اسکار به بازخوانی برخی از این موارد می‌پردازیم.

مارلون براندو و حقوق سرخ‌پوستان آمریکایی

پیش از سال 1973 برندگان اسکار می‌توانستند نماینده‌ای جانب خود به این مراسم بفرستند تا جایزه‌ را به جای آن‌ها تحویل بگیرد. اما زمانی که مارلون براندو یک فعال سرخ‌پوست آمریکایی را به نمایندگی از خود به این مراسم فرستاد تا از جانب او جایزه اسکار را نپذیرد، این قانون لغو شد.

ساشین لیتلفدر که به عنوان نماینده براندو در این مراسم با شمایلی سرخ‌پوستی ظاهر شده بود، در مقابل حیرت راجر مور که برنده جایزه بهترین بازیگر مرد را اعلام می‌کرد در صحنه حاضر شد و گفت : «متاسفانه مارلون براندو نمی‌تواند این جایزه بسیار ارزشمند را بپذیرد» او در ادامه دلیل این‌کار را شیوه رفتار و برخورد با سرخ‌پوست‌ها (بومیان آمریکایی) از سوی صنعت فیلمسازی و تلویزیون عنوان کرد.

در حقیقت مارلون براندو در اعتراض به واقعه ووندد نی، لیتلفدر را به همراه یک بیانیه‌ 15 صفحه‌ای به نمایندگی از خودش به مراسم اسکار فرستاده بود. حضور این فعال سرخ‌پوست در صحنه اهدای جوایز اسکار با هو کردن و تشویق همزمان حاضران مواجه شد.

ونسا ردگریو و اتحادیه دفاع یهودی

ونسا ردگریو در سال 1977 از ساخت مستند «فلسطینی‌» درباره سازمان آزادی‌بخش فلسطین پشتیبانی مالی کرد و به عنوان راوی در ساخت این مستند حاضر شد. او سال بعد از آن جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را برای بازی در نقش یک فعال ضدنازی در فیلم «جولیا» از آن خود کرد. این اقدام آکادمی علوم و هنرهای سینمایی اتحادیه دفاع یهودی را به شدت خشمگین کرد. آن‌ها در اعتراض فریاد تحریم اسکار را سر دادند و حتی عروسک ردگریو را خارج از سالن برگزاری مراسم به آتش کشیدند.

ردگریو اما هنگام دریافت جایزه در سخنرانی خود رای‌دهندگان اسکار برای نادیده گرفتن تهدیدات «گروه کوچکی از اوباش صهیونیست» را ستایش کرد. او در پایان سخنرانی خود تاکید کرد که به مبارزه خود با نژادپرستی ادامه خواهد داد.

الیا کازان و معترضان لیست سیاه هالیوود

الیا کازان سال 1952 در اوج دوران مک‌کارتی و لیست سیاه هالیوود مقابل کمیته فعالیت‌های ضدآمریکایی حاضر شد و نام چند تن از همکاران سابق خود از جمله موریس کارنوفسکی و آرت اسمیت را به عنوان کمونیست به این کمیته لو داد. این اقدام کارگردان «در بارانداز» نه تنها به قیمت تباه شدن زندگی حرفه‌ای این افراد تمام شد، بلکه نام و شهرت خودش را نیز خراب کرد.

اما جنجال اصلی سال 1999 روی داد. زمانی که نام الیا کازان 89 ساله در شب مراسم اسکار از سوی مارتین اسکورسیزی و رابرت دنیرو برای جایزه یک عمر دستاورد هنری خوانده شد. کارگردان «اتوبوسی به نام هوس» با تشویق بسیاری از جمله وارن بیتی، مریل استریپ و هلن هانت روبه‌رو شد، اما در طرف دیگر چهر‌ه‌هایی همانند اد هریس و نیک نولت او را تشویق نکردند.

آن شب بیرون از سالن برگزاری اسکار بیش از 500 معترض گرد آمده بودند تا به تصمیم آکادمی علوم و هنرهای سینمایی برای تقدیر از الیا کازان اعتراض کنند.

هتی مک‌دانل و مراسمی تبعیض‌آمیز

شاید امروز خیلی عجیب به نظر برسد اما روزگاری بازیگر برنده جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن، به دلیل رنگ پوست خود مجبور بود در میزی جدا و در انتهای سالن مراسم اسکار بنشیند. سال 1940 هتی مک‌دانل برای بازی در فیلم «برباد رفته» جایزه اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل زن را از آن خود کرد. او در شب اهدای جوایز مجبور شد در میزی جدا از بقیه و در انتهای سالن بنشیند.

البته این موضوع با در نظر گرفتن شرایط آن زمان جامعه آمریکا پیشرفتی قابل ملاحظه بود، زیرا دیوید اُ سلزنیک تهیه‌کننده فیلم «برباد رفته» برای ورود نخستین بازیگر سیاه‌پوست برنده اسکار به هتل محل برگزاری مراسم مجبور بود اجازه بگیرد. ورود افراد «رنگین پوست» به این هتل ممنوع بود.

سوزان ساراندن، تیم رابینز و ریچارد گیر اسکار را سیاسی می‌کنند

سال 1993 زمانی که سوزان ساراندن و تیم رابینز برای معرفی برنده اسکار بهترین تدوین بر صحنه حاضر شدند، از پلتفرم اسکار استفاده کردند و به موضوع قربانیان اهل هائیتی مبتلا به اچ‌ آی وی در کوبا پرداختند. آن‌ها از مقامات آمریکایی درخواست کردند که به 250 قربانی اجازه ورود به آمریکا دهند.

سخنان ساراندن و رابینز با واکنش منفی گیل کیتز تهیه‌کننده مراسم روبه‌رو شد. او حرکت این دو بازیگر را «ناخوشایند و تقلب‌آمیز» خواند و اعلام کرد که این دو دیگر به مراسم اسکار دعوت نمی‌شوند.

البته این دو تنها کسانی نبودند که از پلتفرم اسکار برای بیان نظرات خود بهره بردند. ریچارد گیر هم در صحنه اسکار از مقامات چین خواست که نیروهای نظامی خود را از تبت خارج کنند و به مردمان تبت اجازه دهند که آزادانه زندگی کنند.»

کیتز با حرکت گیر هم به صورتی مشابه برخورد کرد و گفت :«کار شخصی که برای معرفی برنده به مراسم دعوت شده است و از این جایگاه برای بیان دیدگاه‌های سیاسی شخصی خود بهره می‌برد، نه تنها باعث عصبانیت می‌شود بلکه عملی ناخوشایند و غیرصادقانه است.»

منبع : گاردین / 25 فوریه / ترجمه: فرزاد مظفری

۵۷۲۴۱

انصاری فرد:آنها که در حد کارلوس نیستند،حرف نزنند/به همبازیانم بگویم کروش چرا استعفاد داده، می خندند!

انصاری فرد:آنها که در حد کارلوس نیستند،حرف نزنند/به همبازیانم بگویم کروش چرا استعفاد داده، می خندند!
ورزش > فوتبال ملی - مهاجم تیم ملی می گوید نکند مسئولان توقع دارند تیم ملی وسط پاساژ یا خیابان تمرین کند!

سعید اکبری/ خبرآنلاین؛ از یونان همچنان خبرهای خوشی می رسد. در این چند ماه گوش ها عادت کرده بود که از یونان بشنود، وضعیت اقتصادی خراب است، مردمش گرسنه هستند، کشور در حال انحلال است و... امروز اما مدام خبر می رسد؛ مهاجم ایرانی پانیونیوس گل زد. او که البته بارها گفته چیزی از ریاضت اقتصادی در یونان ندیده. کریم در ادامه گلزنی هایش، یکشنبه شب هم موفق شد دوباره گل بزند. به بهانه درخشش او سراغش رفتیم اما  گفت تمایلی به مصاحبه ندارد و تنها می خواهد تمرکزش را روی تمرینات و بازی هایش بگذارد. ولی وقتی گفتیم که تنها قصد داریم درباره تیم ملی و اتفاقات اخیر حرف بزنیم، انصاری فرد نتوانست سکوت کند....

آقای انصاری فرد سریعا سراغ سوالات مهم می رویم. کارلوس کروش سرمربی تیم ملی استعفا داده است. او از این ناراحت است که منابع مالی برای تیم ملی وجود ندارد. تیم ملی همچنان از نداشتن زمین تمرینی، لباس، بازی دوستانه و اردو رنج می برد. با توجه به این شرایط، فکر می کنی چه اتفاقاتی در پیش است؟
او از همه والا ما تکلیف خودمان را در ایران نفهمیدیم. می خواهیم به جام جهانی برویم یا نه؟ اگر مسئولان می خواهند به جام جهانی برویم، باید یکسری چیزها را مهیا کنیم. مثل این می ماند که به یکی بگویند زنده بمان ولی غذا نخور. زنده بمان ولی هیچ چیز استفاده نکن. مگر می شود؟ مصداق همین وضعیت ماست. مگر می شود بدون زمین و لباس ما فوتبال بازی کنیم؟ انصافا خنده دار است که ما در فوتبال مان از این بحث ها داریم. خنده دار است که تیم ملی یک کشور 80 میلیون نه زمین تمرینی دارد و نه لباس. این ها هم چیزهایی نیستند که الان سرش دعوا باشد. سال هاست مشکل داریم. خنده دار است که الان دعوای سرمربی تیم ملی ما و فدراسیون فوتبال سر این چیزهاست. به خدا عالم و آدم اگر بهفمند دعواها سر این چیزهاست، خنده شان می گیرد. مسخره عام و خاص می شویم. بگوئیم داریم سر زمین دعوا می کنیم؟ سر زمین؟ واقعا خنده دار است.
الان تیم ملی ایران زمین تمرینی ندارد. اردوی اسفندماه تیم ملی هم روی هواست چون زمین تمرینی در تهران نداریم.
من نمی دانم، باید کجا تمرین کرد؟ روی زمین چمن دیگر؟ نکند می خواهند ما وسط بازار و پاساژ تمرین کنیم؟ یا برویم روی آسفالت کار کنیم؟ ما باید روی زمین چمن تمرینات خود را انجام بدهیم. الان تیم ملی یکسری ابزار می خواهد. اینها هم نه برای کریم انصاری فرد است نه کارلوس کروش و نه ایکس و ایگرگ. همه اش برای تیم ملی ایران است. وقتی زمین خوب داشته باشیم، آیندگان هم می توانند از آن استفاده کنند. مگر ما داریم زمین را برای زمان کروش و این تیم درست می کنیم؟ قرار است بعد از کروش زمین را خراب کنیم؟ سال ها قبل زمین آزادی را ساختیم و الان فوتبال ما چه سودی می کند؟ چه اشکالی دارد یک زمین چمن هم در کمپ برای تیم ملی و البته برای تیم های ملی بسازیم؟ تازه قرار نیست که زمین برای کروش باشد و سندش را به اسم او بزنند.
کروش همیشه می جنگد. او در بدترین شرایط هم استعفا نداده و همیشه از ماندن حرف زده است. با استعفای اخیر او پیداست که دیگر خسته شده است و انگار شرایط به جایی رسیده که شاید تغییرات روی نیمکت ایران اتفاق بیفتد.

کسی می تواند منکر این شود که کارلوس کروش اسم بزرگی دارد؟ یکی از دلایلی که باعث شد تا فوتبال ما در سال های اخیر قدرتمند شود و در رده اول آسیا قرار بگیریم، اوست. هیچ کارشناسی نمی تواند خلاف این حرف را بزند. کروش روی تیم ملی ما شناخت دارد. باید او روی نیمکت داوم داشته باشد. حالا نتیجه به کنار، او چند سال است دارد کار می کند و فوتبال ایران را به خوبی می شناسد. بازیکنان را می شناسد و می داند شرایط روحی و روانی بازیکنان چطور است. اگر ما بخواهیم یکی غیر از او را بیاوریم، باید از اول این راه را شروع کند. تا همه را بشناسد که کار ما در مسیر جام جهانی تمام است. از دست دادن یکی مثل کروش نه تنها هزینه سنگینی برای فوتبال ما دارد، بلکه یک ریسک بزرگ برای ایران است. همین الان رفتن ما به جام جهانی سخت است ولی بدون کروش خیلی خیلی سخت تر می شود.

ظاهرا پول هست. کروش بارها گفته اگر پول هست برای تیم ملی بزرگسالان هم باشد. کفاشیان در مصاحبه اخیر خود گفت فدراسیون فوتبال 5 میلیارد تومان برای تیم امید هزینه کرده. 1.5 میلیارد هم که حبیب کاشانی مدیر تیم آورده بود. پس فدراسیون آنقدرها بی پول نیست.
من یک چیز بگویم. چرا برای تیم ملی امید 6.5 میلیارد هزینه کرده اند؟ باید 10 میلیارد هزینه می کردند. ما باید سرمایه گذاری بیشتری می کردیم. تیم ملی بزرگسالان هم که سرآمد همه تیم های ملی ماست. پس این تیم جایگاه خاصی باید داشته باشد و بهترین ها در اختیارش قرار بگیرد. باید بهترین ابزار را به تیم ملی بدهیم که بتوانند نتیجه بگیرند. اگر ژاپن و کره و استرالیا از آسیا فراتر رفته اند، به خاطر امکاناتی است که دارند. داشتن امکانات برای تیم های ملی یک چیز عادی است.... واقعا رویم نمی شود در یونان به سوالات همبازی هایم جواب بدهم. الان از من بپرسند چرا کروش استعفا داده، بگویم دعوا سر زمین و لباس است؟! واقعا چه جوابی باید به آنها بدهم؟
البته خیلی ها در دنیا از این مشکلات ایران با خبر هستند. مثلا قبل از جام جهانی بحث کمبود لباس و اینکه اجازه ندارید با بازیکن حریف لباس عوض کنید، مثل توپ صدا کرد و حتی سوژه تمسخر رسانه های خارجی شد.
قبل از جام جهانی که بحث زیاد بود. آخر سر همه چیز مشخص شد. ببیند لباس یک چیز مشخصی است در فوتبال. آخر این چه چیزهایی است که در فوتبال ما مشکل به حساب می آید؟ به خدا خنده دار است. اگر یک کشور ضعیف بودیم و برندی نمی آمد، می گفتیم اشکالی ندارد ما بدبخت هستیم ولی کشور ما ضعیف نیستم. اصلا بحث من ورزش نیست. ایران کشوری است که کل دنیا آن را می شناسند و خیلی ها دوست دارند به ویژه بعد از تحریم به ایران بیایند و یک بیزینسی شروع کنند. با اتفاقاتی که اخیرا افتاد، الان خیلی از برنده ها از خدایشان است به ایران بیایند و تیم ملی را ساپورت کنند. پس مشکل چیست؟ مگر می شود برندها تمایلی نداشته باشند؟ آنها حاضرند پول هم بدهند تا با ایران کار کنند. تحریم ها هم که تا حدود زیادی از بین رفته است. پس مشکل کار کجاست؟ شما باور می کنید که هیچ برندی سراغ تیم اول آسیا نمی آید؟
هزینه درست کردن زمین چمن هم آنقدرها زیاد نیست. آخرین تصاویر از زمین چمن نشان می دهد که عمرش تمام شده است.
من در تمام رده های تیم های ملی بازی کرده ام. یادم هست در تیم زیر 12 سال عضو بودم و آن موقع در همین زمین شماره یک کمپ تمرین می کردیم. زمین اندازه دو زمین فوتبال است و معمولا چند قسمتش می کنند. قشنگ یادم هست یک روز همزمان با تمرین ما، تیم ملی بزرگسالان هم وسط زمین تمرین می کرد. آن روز آقای مزدک میرزایی هم حضور داشت و حتی از من مصاحبه گرفت که پرسید چه کسی داری بازیکنان تیم بزرگسالان آنطرف زمین هستند و کنار شما تمرین می کنند؟ من دست و پایم را گم کرده بودم و نمی دانستم چه بگویم. تا آنموقع بازیکنان بزرگ تیم ملی را از تلویزیون دیده بودم. این خاطره را گفتم که بگویم همان موقع در همین زمین شماره یک تمرین می کردیم. بعد چند زمین دیگر درست کردند که یکی از آنها مدام خراب می شد که آخر چمن مصنوعی شد. بحث ما این است که الان زمین داریم ولی نمی توانیم از آن استفاده ای کنیم. این خیلی بد است. مگر ما ندار هستیم؟
البته یکی از مسئولان تیم ملی نقل کرد که اینفانتینو گفته است فوتبال اروپا هم امکانات ایران را ندارد!

ببیند من پارسال در اسپانیا بازی کردم و الان هم در یونان هستم. چطور امکانات ما برابر است که در اروپا اصلا بحث زمین و لباس پیش پا افتاده است ولی در کشور ما یک اصل است؟ در اروپا لباس چیز تعریف شده است. برندها به مدت یک سال موظف هستند که لباس های تیم را تامین کنند. هر کدام هم موظف هستند یک مغازه لباس فروشی در کنار در ورودی VIP استادیوم ها داشته باشند. الان برند لباس ما در پانیونیوس تمپو است. فرقی ندارد کلا چه برندی به تن کنید. آنها وظیفه دارند شما هر چند دست لباسی که بخواهید، در اختیارتان قرار دهند. حتی به شما می گویند می خواهید بپوشید یا هدیه بدهید؟ اگر بگوئید هدیه است، کادو می کنند و در اختیارتان قرار می دهند. شما هیچ هزینه ای پرداخت نمی کنید. تازه این برندها درصد کمی از سود فروش لباس ها را برمی دارند. حالا ما در ایران کجای کاریم؟ لباس که نداریم هیچ، مدام درباره زمین چمن حرف می زنیم. در اروپا بهترین زمین ها در اختیار تیم هاست. وقتی شما از زمین تمرین بیرون می آیی 5،6 نفر به داخل زمین می روند تا آن را درست کنند و آماده شود برای تمرین بعدی. آنوقت تیم ملی اول کشور ما یک زمین چمن ندارد.

پس این قیاس قیاس عجیب و غریبی است.

ما بهترین امکانات را داریم. کمپ به این بزرگی داریم ولی زمینش مورد استفاده نیست. مثل این است که در زمین پورشه داری ولی بنزین ندارد و باید در پارکینگ بماند. الان این دقیقا وضعیت ماست. بهترین ها را داریم ولی بنزینش را نداریم.

 

اسلامیان نایب رئیس اول فدراسیون فوتبال دیروز انتقاد کرد که ایران به کروش امکانات نمی دهد و تازه در این بین بعضی ها او را می زنند.
کروش اسم بزرگی است. او یک مربی فوق العاده و قابل قبول است. نه تنها بازیکنانی که در تیم ملی هستند بلکه بازیکنانی که در تیم نیستند و دعوت نمی شوند هم از او تعریف می کنند. شاید بگوئید چون من در تیم ملی هستم تعریف می کنم ولی شما بروید سراغ بازیکنانی که حتی در تیم نیستند. از آنها بپرسید که نظرشان درباره کروش چیست؟ همه قطعا از او تعریف می کنند. ما باید قدر مربی بزرگی چون کروش را بدانیم. باید از او استفاده کنیم. چرا نباید از کروش استفاده کنیم تا فوتبال ما را جلو ببرد؟ چرا او را اینقدر اذیت می کنیم؟ با این کارنامه و این رزومه به ایران آمده، باید به او احترام بگذاریم. به حضور این مربی در ایران مثل یک فرصت نگاه کنیم و فرصت سوزی نکنیم. او به ایران آمده. با جان و دل کار می کند. زحمت می کشد. ثمره کارش را هم همه دیده اند. مردم او را دست دارند. ما هم بازی می کنیم تا مردم راضی و شاد باشند. هر وقت نظرسنجی می گذارند او بالای 80 درصد رای می آورد. مردم دوست دارند بمانند. همه می بینند چه کارهایی می کند. امیدوارم کسی که بزرگ فوتبال ایران است، به تمام این داستان ها پایان دهد و بتوانیم از کروش استفاده کنیم و کروش ها را به ایران بیاوریم.
گویا در یونان هم از او زیاد سوال می پرسند.
خیلی جالب است. اوایل بعضی از بازیکنان تیم نمی دانستند او سرمربی ایران است. اکثر بازیکنان ولی خبر داشتند. به آنها که نمی دانستند وقتی گفتم کروش سرمربی ماست، باور نمی کردند می گفتند دروغ می گویی، مربی بزرگی چون کروش به کشورهای صاحب سبک فوتبال می رود و غیر ممکن است سرمربی ایران شود. بیشتر بازیکنان از من می پرسند او در تیم ملی چکار می کند؟ از منچستر خاطره تعریف می کند؟ درباره کریس رونالدو چه چیزهایی به شما گفته است؟ برایشان جالب است. تازه تصور کنید که یونان مربیان بزرگی در تاریخ ملی اش داشته است. یک عده در فوتبال ما چه قبول کنند و چه قبول نکنند، کروش مربی بزرگ و با اعتباری در دنیاست.
به عنوان سوال آخر؛ چه خواسته ای از مسئولان داری؟
فقط امیدوارم که اتفاقات اخیر باعث جدایی کروش نشود و چند سال دیگر ما افسوس بخوریم که ای کاش کروش می ماند و می رفتیم جام جهانی. خواهشم از مسئولان این است که قضیه ختم به خیر شود تا ما در آینده دوباره حسرت نخوریم. فوتبال ما بعد از چند سال با کروش در آسیا یک شخصیت خوبی گرفته. در جهان هم به خاطر عملکرد در جام جهانی، وجهه خوبی به دست آورده ایم. کسانی هم که از فوتبال سر در نمی آورند، درباره کروش حرف نزنند. منظورم افراد غیر فوتبالی است که در حد کروش نیستند. آنهایی که در حد او نیستند باید سکوت کنند و درباره او چیزی نگویند.


256 41

 منبع: خبر آنلاین