ما نه زندگی هایمان به قشنگیه عکسهاست...
نه دوست داشتن هایمان به تندیِ شعر ها...
مافقط یک مشت آدم معمولی هستیم،
که صبح ها صبحانه میخوریم
ظهرها نهار
و شب ها غصه...
در حقیقت آدمی، در یک سکانس از زندگی اش گیر میکند
و بعد دیگر مهم نیست که تا کجا پیش می رود،
تا هر جایی که برود
تا هر جایی
بازهم با یک چشم برهم زدن برمیگردد به همان سکانس،
همان سال
اگر دنیا را
کمى بهتر از آن چه
تحویل گرفته اى
تحویل بدهى .
این که بدانى حتى یک نفر
با بودن تو
راحت تر نفس مى کشد
یعنى موفق شده اى .
"گابریِل گارسیا مارکِز
آسمانِ شبهاى پاییز
حسابش با همه ى شب ها فرق دارد …
“شب بخیر”ها
بغض میشوند در آسمان …
بوى خاکِ باران خورده ى اولِ صبح
حکایت از همین دارد !
علی قاضی نظام
حــســـرت واقــعــی رو وقــتـــی مـــیــخـوری
کــه بـبــیـنـی بــه انـــدازه
ســـنــت زنـــــدگــــی نــــــکـــردی . . .
♥ بــه هرڪس مـیگـــویـــم “تـــــو“
بـــه خـــودش مـیگیرد
امـــانمیدانـد ڪــه
هــیـــچ ڪــس بـــراے مـن
تـــــــو
نـــمــیشـــود ♥♥♥