-
بی وفایــی پیش چشم این اهالی خوب نیست
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:49
بی وفایــی پیش چشم این اهالی خوب نیست التماست می کنم این بی خیالی خوب نیست خنده های رفتنت در کوچـــه ها ویــران گرند گریه های ماندنم در این حوالی خوب نیست مادرم می گفت:شاید یک غروبی آمدی انتظار سرنوشت احتمالی خوب نیست بی تو مشغــول تمـــام ِ خاطرات رفته ام ای تمام هستی ام خوداشتغالی خوب نیست کـــــوزه ای هستم کـــه با...
-
چه دردی بیشتر از این که دردم را نمیدانی
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:47
چه دردی بیشتر از این که دردم را نمیدانی به چشمم خیره میگردی ولی غم را نمیخوانی چه باشی یا نباشی من برایت آرزو کردم چه دردی بیشتر از این که این ها را نمی دانی برایم روز روشن بود میدانستم از اول که میاید چنین روزی که میگوئی نمیمانی برای من که بعد از تو ندارم شاخه ی سبزی چه فرقی میکند دیگر هوای صاف و بارانی شبیه...
-
می کشم بر شانه هایم غربت ِاندوه را
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:45
می کشم بر شانه هایم غربت ِاندوه را غربتِ اندوهِ بی مانند ِهمچون کوه را شانه هایم زیر این بیداد کم می آورند کاش می شد کوه باشم این غم ِ بشکوه را کاش دست مهربانی می زدود از روی لطف لایه لایه دردهایِ مبهم ِانبوه را کاشکی دریادلی با ما روایت کرده بود درد های بی شمار ِشاعری نستوه را دردهایی چون خوره خونِ غزل را می خورّد...
-
جایی نرو ! بچرخ فقط در مدار من !
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:44
جایی نرو ! بچرخ فقط در مدار من ! ای ماه …! ای ستاره ی دنباله دار من باید جهان و نظم قدیمش عوض شود هر کار می کنم که تو باشی کنار من دادم عنان زندگی ام را به عشق تو از اختیار عقل گذشته است کار من چون سنگ کوچکی ته یک رودخانه ام اینگونه است در غم تو روزگار من حالا بیا و مثل نسیمی عبور کن از گیسوان مضطرب بی قرار من حالابیا...
-
دلم وا مانده در کاری که فکرش را نمی کردم
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:42
دلم وا مانده در کاری که فکرش را نمی کردم سرم خورده به دیواری که فکرش را نمی کردم مدارجبر هستی را فقط بیهوده می گردم اسیرم کرده تکراری که فکرش را نمی کردم خرابم می کند با اخم وبا لبخند می سازد دلم را برده معماری که فکرش را نمی کردم زمین را مثل اسکندربه حکم عشق او گشتم شدم سرباز بیماری که فکرش را نمی کردم ولی هرنقطه ای...
-
بزن باران درین بستر که همراهِ تو می بارم
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:41
بزن باران درین بستر که همراهِ تو می بارم میانِ عقل و احساسم زلالِ اشک می کارم بزن باران به رگ برگِ صدای خیسِ احساسم بدونِ چتر می خواهم کنارت گام بردارم برقصان با ترنّم اشک را در قابِ چشمانم که دردی از غمِ دوری درونِ سینه ام دارم نمی خواهد ببیند عقل ، پابندِ کسی هستم دلم زورش نمی چربد نشسته پشتِ افکارم نمی دانم کجای...
-
قدم های رفتنت را شمردم
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:38
-
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی ماند
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:37
تو خواهی رفت، دیگر حرف چندانی نمی ماند چه باید گفت با آن کس که می دانی نمی ماند؟! بمان و فرصت قدری تماشا را مگیر از ما تو تا آبی بنوشانی به من، جانی نمی ماند برایم قابل درک است اگر چشمت به راهم نیست برای اهل دریا شوق بارانی نمی ماند همین امروز داغی بر دلم بنشان که در پیری برای غصه خوردن نیز دندانی نمی ماند اگر دستم به...
-
من آرزوی تو کردم که بیشتر باشی
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:35
من آرزوی تو کردم که بیشتر باشی برای این دل سردم تو بال و پر باشی من از نبود تو تنها شدم ولی ای کاش خدا کند که بیایی و بیشتر باشی شب است و تازه شروع شراب و شیدایی بیا که خاتمه ی این شب و سحر باشی هوای کوی تو امشب هوای شیدایی است چه میشود که ز غم های خود به در باشی تو با قدم زدنت تازه عاشقم کردی بمان که با قدمت سایه ای...
-
روزی چند بار دوستت دارم
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:33
روزی چند بار دوستت دارم یکبار وقتی که هوا بَرَم میدارد قدم میزنیم وقتی که خوابم می آید تو می آیی یکبار وقتی که باران ناز میکند دلِ ناودان میشکند میبارد وقتی که شب شروع میشود تمام میشود. یک بار دیگر هم دوستت دارم! باقیِ روز را هنوز را... افشین صالحی
-
همه میگن بالاخره میگذره
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:32
-
نیمه گمگشته ات را دیر پیدا میکنی
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:31
نیمه گمگشته ات را دیر پیدا میکنی سر بجنبانی خودت را پیر پیدا میکنی در مدار روزگار و گردش چرخ فلک عاقبت روزی تو هم تغییر پیدا میکنی کودکی چون بادبادک با نسیمی میرود خویش را بازیچه تقدیر پیدا میکنی عشق را در انتظار تلخ و بی پایان خود در غروب جمعه ای دلگیر پیدا میکنی میرسی روزی به آن چیزی که میخواهی ولی در رسیدنهای خود...
-
شبیه آتشی در باد خاکستر نمی گیرم
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:21
شبیه آتشی در باد خاکستر نمی گیرم اگر خاموش گردم شعله را از سر نمی گیرم به من از خم شدن چیزی مگو چون آنچنان سختم که شکل از ضربه های پتک آهنگر نمی گیرم گرفتی هر چه را دادی، خیالی نیست اما من دلی را که سپردم دست تو،دیگر نمی گیرم من آن مرغم که بگشایی قفس را باز می ماند به هر جا خو کنم دیگر، از آنجا پر نمی گیرم به من گفتی...
-
تلخ تلخم،گریه دارم،مهربان! طوری م نیست
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:19
تلخ تلخم،گریه دارم،مهربان! طوری م نیست حال من خوب است مثل حالتان طوری م نیست باز مردم آب پاکی روی دستم ریختند ناگهان،حالم بد است و ناگهان،طوری م نیست در درونم زخم های کهنه لب وا کرده اند شعر! ای آتش میان استخوان،طوری م نیست آن تویی،ببر بیابانی که در چنگال تو این منم،زخمی غزال نیمه جان،طوری م نیست قارچ ها از نوک...
-
چندیست که در دام نگاه تو اسیرم
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:17
چندیست که در دام نگاه تو اسیرم درگیر زمستانم و دلبسته ی تیرم هر توبه که مستلزم نشکسته شدن نیست این عشق خطاییست که باید بپذیرم در راه پر از برکه و مرداب و تباهی صد شکر به دریای تو افتاده مسیرم خوشبخت ترینم اگر امشب بگذاری از گوشه ی لب های ترت بوسه بگیرم من آدمک برفی و تو شعله ی عشقی راضی شدم امشب که به یک بوسه بمیرم...
-
درد را در قفس سینه فشردیم ,دریغ
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:16
درد را در قفس سینه فشردیم ,دریغ! دل خود را به کف غصه سپردیم,دریغ! گر چه مجموعه به مجموعه سرودیم غزل ما به درد دل یک فرد نخوردیم دریغ! سال ها خورده غم خوب و خراب دنیا غصه های دل خود هیچ نخوردیم دریغ! روزگاریست که تلخابه ی غمهای زمان نوش جان کرده بسی باز نمردیم دریغ! بارها دست ندامت به سر خویش زدیم! لیک دستی به سر...
-
تا قیامت هم اگر قهریم، یعنی آشتی
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:13
تا قیامت هم اگر قهریم، یعنی آشتی اینکه در اندام یک شهریم، یعنی آشتی دور از امواج دریا هردو تبعید از هوا... اینکه در زندان یک نهریم، یعنی آشتی قطره قطره در عطش ها گم شدن، پرپر شدن اینکه زجرآورتر از زهریم، یعنی آشتی قدمت سردرگمی هامان هزاران ساله شد! اتفاق کهنه ی دهریم، یعنی آشتی این تفاهم های پی در پی چه معنا میدهد؟!...
-
تا بیشتر بشناسمت ای کمترین از خود
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:10
یک نیمه شب می شد ببینم عکس خوابت را..!!! می گفتمت: بر دار از چهره ، نقابت را تا بیشتر بشناسمت ای کمترین از خود تا پی بری حال من و حال خرابت را لب تشنه ی عشق از همیشه بودنم ، عشقست می میرم و قدری ننوشم تا سرابت را آغوش احساس ترا من ، پر نخواهم کرد رویای وهم لحظه لحظه انتخابت را ته مانده ی غمهای من ، نوش دل تنگم - خوشتر...
-
سکه یک رو شادی و یک رو غم است
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:08
سکه یک رو شادی و یک رو غم است تا نیفتد پشت و رویش مبهم است عشق شیرین است، اما عشق من ! میوه های ِ تلخ و شیرین درهَم است طعم خرمایی که گاهی می خورم تلخی ِ پس لرزه ی شهر ِ بم است هیچ می دانی چرا عاشق شدم ؟ چون دلم حس کرد یک چیزی کم است موج پشتش از غم زخمی که خود می زند بر پیکر ِ دریا خَم است زخم های تازه گاهی وقت ها روی...
-
جای خالی تو را
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:07
-
نگاه کن، کوهها آسمانِ بلند را میبوسند
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:05
نگاه کن، کوهها آسمانِ بلند را میبوسند و موجها همدیگر را در آغوش میگیرند خواهر-گل اگر از برادرش اکراه کند بخشیده نمیشود و آفتاب زمین را در آغوش میگیرد و پرتوهای ماه دریا را میبوسند چیست ارزشِ این کارِ دلانگیز اگر تو بر من بوسه نزنی؟ پرسی بیش شلی
-
چشمهها با رود میآمیزند
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:04
چشمهها با رود میآمیزند و رودها با اقیانوس بادهای آسمان با حسی دلانگیز تا ابد با هم پیوند میگیرند در جهان هیچچیز تنها نیست همهچیز بنا بر اصلی آسمانی در یک روح دیدار میکنند و میآمیزند من و تو چرا نه؟ پرسی بیش شلی
-
دانه ای بکار و مگذار هیچ جباری آن را درو کند
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:03
دانه ای بکار و مگذار هیچ جباری آن را درو کند ثروتی بدست آر و مگذار هیچ شیادی از کفت برباید ، جامه ای بباف و مگذار هیچ بیکاره ای آن را درپوشد . و سلاحی بساز که در دفاع از خویش حمل کنی پرسی بیش شلی
-
با مسافری از سرزمینی باستانی دیدار کردم که گفت:
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:03
با مسافری از سرزمینی باستانی دیدار کردم که گفت: دو پای عظیم و بیتنهی سنگی در بیابان است... نزدیکشان روی ریگزار، نیمفرورفته رخسارهی مبهوتیست که اخم و لبِ چروکیده و مضحکهی دستورِ خشکش میگوید که پیکرتراشش درست دلبستگیهایی را تعبیر میکند که هنوز باقیست، مُهرشده بر این چیزهای بیجان دستی که ریشخندشان میکند و...
-
گلچین اشعار سیف فرغانی
دوشنبه 26 بهمن 1394 01:01
رفتی و دل ربودی یک شهر مبتلا را تا کی کنیم بی تو صبری که نیست ما را بازآ که عاشقانت جامه سیاه کردند چون ناخن عروسان از هجر تو نگارا! ای اهل شهر ازین پس من ترک خانه گفتم کز نالههای زارم زحمت بود شما را از عشق خوب رویان من دست شسته بودم پایم به گل فرو شد در کوی تو قضا را... ای مدعی که کردی فرهاد را ملامت باری ببین و تن...
-
گلچین اشعار مارگوت بیگل
دوشنبه 26 بهمن 1394 00:58
پس از سفر های بسیار و عبور از فراز و فرود امواج این دریای طوفان خیز بر آنم که در کنار تو لنگر افکنم بادبان برچینم پارو وانهم سکان رها کنم به خلوت لنگرگاهت در آیم و در کنارت پهلو بگیرم آغوشت را بازیابم استواری امن زمین را زیر پای خویش مارگوت بیگل بسیار وقت ها با یکدیگر از غم و شادیِِِ خویش سخن ساز می کنیم اما در همه...
-
گلچین اشعار ویلیام شکسپیر
دوشنبه 26 بهمن 1394 00:57
وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای عمیق حفر نمود زمانی که این پوشش جوانی غرور آمیز را به صورت لباس ژنده و کم ارزش درآورد اگر از تو پرسیدند آن همه زیبایی تو کجا شدند آن همه خزانه با ارزش روزهای نشاط و جوانی کجا رفتند اگر بگویی در گودی چشمان فرو رفته ام گم شده...
-
گلچین اشعار رضیالدین آرتیمانی
دوشنبه 26 بهمن 1394 00:56
الهی به مستان میخانه ات به عقل آفرینان دیوانه ات به میخانه وحدتم راه ده دل زنده و جان آگاه ده میی ده که چون ریزیش در سبو بر آرد سبو از دل آوز هو از آن می که در دل چو منزل کند بدن را فروزان تر از دل کند از آن می که چون چشمت افتد بر آن توانی در آن دید حق را عیان از آن می که گر عکسش افتد به باغ کند غنچه را گوهر شب چراغ...
-
گلچین اشعار فرخی یزدی
دوشنبه 26 بهمن 1394 00:55
شب چو در بستم و مست از مینابش کردم ماه اگر حلقه به در کوفت جوابش کردم دیدی آن ترک ختا دشمن جان بود مرا گرچه عمری به خطا دوست خطابش کردم منزل مردم بیگانه چو شد خانه چشم آنقدر گریه نمودم که خرابش کردم شرح داغ دل پروانه چو گفتم با شمع آتشی در دلش افکندم و آبش کردم غرق خون بود و نمی خفت ز حسرت فرهاد خواندم افسانه شیرین و...
-
گلچین تکبیتهای صائب تبریزی
دوشنبه 26 بهمن 1394 00:54
گر محتسب شکست خم میفروش را دست دعای باده پرستان شکسته نیست صائب تبریزی از زاهدان خشک مجو پیچ و تاب عشق ابروی قبله را خبری از اشاره نیست صائب تبریزی حضور خاطر اگر در نماز معتبرست امید ما به نماز نکرده بیشترست صائب تبریزی از حادثه لرزند به خود قصر نشینان ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم صائب تبریزی ای گل شوخ که مغرور...