وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

قصه ام با تو همین است ز خود بی خبرم


قصه ام با تو همین است ز خود بی خبرم
نه شبم هست و نه روز و نه قرار دگرم

رفتی و فاصله ها با من حیران گفتند
قصه ای را که ندانستم و آمد به سرم

مثل یک تکۀ سرگشتۀ افتاده به موج
من در اندیشۀ بی ساحل تو غوطه ورم

رسم این است که من ناز کنم تا تو نیاز
من ِ لیلا ز تو مجنون تر و دیوانه ترم

اندکی گفتم و این قصه دراز است هنوز
که شب عشق تو را نیست هوای سَحَرم

دیگر دوستت ندارم


گفتی ؛
که دیگر دوستت ندارم
و رفتی ...
من این رفتن را
هرگز باور نکردم
من پای دوست داشتنمان مانده ام
مانند آخرین برگ مانده بر درخت
که نمی خواهد آمدن زمستان را باور کند...

وقتی که رفتی


وقتی که رفتی
هرگز پشت سرت
را نگاه نکن
وقتی که رفتی هرگز
بازنگرد
برگشت یک نفر بعد
ازرفتن بی معنی ترین
کار دنیاست
رفتن ها هر چقدر
دردناک باشند
بازگشتها دردناک ترند.