وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

" هوا دارم " باش ...


" هوا دارم " باش ...
طوری که نفس کشیدنم
بند وجودت باشد ...

زندگی چیست ...؟


زندگی چیست ...؟

به جز لحظه ی خندیدنِ تو ...!

هر کسی یه تعریفی از معجزه داره


هر کسی یه تعریفی از معجزه داره ولی برای
من معجزه یعنی همین آدمهایی که تو هر حس و حالی
باشی میتونن به شکلی عجیبی حالت رو خوب کنن...

شبیه عشق می شوم


شبیه عشق می شوم
بکر و بدیع
با واژه هایی که به یاد تو جمع کرده ام
برای تحمل ادامه ی شب
تا رسیدن به تمام گل های دنیا
به یاد مهربانی تو
و حکایت های بی پایان عشقی که
در تو نهفته است
برای روح تشنه و شوق های خفته ی درونم

این واژه ها خوب می دانند که
چقدر « دوستت دارم »

#رها_مولوی

از خدا


از خدا نخواه❤

که همه دنیا را به تو بدهد❤

از خدا بخواه

کسی را به تو بدهد❤

که تو را به همه دنیا ندهد !❤

میدونی چرا انقد "فردا"


میدونی چرا انقد "فردا"
واسم دوره؟!آخرین شب‌بخیری که شنیدم ازش
دلمو لرزوند...گفت "شب بخیر تا فردا"ولی خب
هیچوقت فردا نشد(: من تو امروز موندم...

من خودم به همه میگم، غصه نخور دیوونه،


من خودم به همه میگم، غصه نخور دیوونه، کی دیده شب بمونه؟
ولی خودم یه بار دیدم، شب موند...
شب موند..
شب موند..
هنوزم شبه....

برﺍﯼ "ﺁﺩﻣــﻬﺎ"

برﺍﯼ "ﺁﺩﻣــﻬﺎ"
ﺧــﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ "ﺧـــﻮﺏ" ﺑﺴﺎﺯ.
ﺁﻧﻘــﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ "ﺧﻮﺏ" ﺑﺎﺵ
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ
"ﮔﺬﺍﺷﺘـــﯽ" ﻭ "ﺭﻓـــﺘﯽ" ....!!
ﺩﺭ "ﮐﻨﺞ ﻗﻠﺒﺸــﺎﻥ"
ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ ...

تلفیقی از حقیقت و رویاست زندگی

تلفیقی از حقیقت و رویاست زندگی

همواره در نگاه تو پیداست زندگی

غمگین مباش از این که غریبیم و بی کسیم

غمگین مباش دوست، همین هاست زندگی

کینه ها را از دل بیرون کنید ،

کینه ها را از دل بیرون کنید ،
همدیگر را حلال کنید،
ویکدیگر را ببخشید تا
خداوند هم شما را ببخشد.

ادما تا یه جایی پیگیرن

ادما تا یه جایی پیگیرن
بعدش میتونن به
بدترین شکل بیخیالتون بشن

بعضی جمله هامنحصر به فرد هستند


بعضی جمله هامنحصر به فرد هستند
مثل "دوستت دارم"

بعضی آدم هاانسانهایی خاص
که فقط می شود آن بعضی جمله ها رادر مورد آنها
به کاربرد

مثل"تو"
که هرگاه دلتنگت میشوم
بی نهایت می گویم
"دوستت دارم"

شب بخیر آرامش شب های نا آرام عشق


شب بخیر آرامش شب های نا آرام عشق
شب بخیر انگیزه ی بیداری فردای من...

هر شب از ڪوچـہ هاے بے قرارے میگذرے


هر شب
از ڪوچـہ هاے بے قرارے میگذرے
بے آنڪـہ بدانے
شاعرے براے نوشتنت
تمام عمرش را هدر ...
و جز شبگردے ، چیزے نصیبش نشد ...

گَر اَز یادم رَوَد عالَم ، تُو اَز یادَم نَخواهے رَفت ...


گَر اَز یادم رَوَد عالَم ، تُو اَز یادَم نَخواهے رَفت ...
بـہ شَرطِ آن ڪـہ گَـہ گاهُے ، تُو هَم از مَن ڪُنے یادے ...

قرار نیست ... "من" بنویسم و " تو " بخوانے ... !


قرار نیست ...
"من" بنویسم و " تو " بخوانے ... !
حتے قرار نیست ... بـ؋ـهمے ڪـہ
" من " بـہ خاطر" تـــو " نوشتـہ ام ... !
؋ـقط ، قرار است دلم آرام بگیرد ، ڪـہ نمے گیرد ...

تو را از یاد خواهم برد ، اما "یادت"


تو را از یاد خواهم برد ، اما "یادت"
تا ابد میانِ چند شعر از من موج می‌زند !
تو بـہ یاد ماندنے ترین ؋ـراموش شدہ عمر من خواهے بود ...

اینجا بـہ جز دورے تو


اینجا بـہ جز دورے تو ، چیزے بـہ من نزدیڪ نیست ...!!!

دوست داشتن ، چیزے شبیـہ بـہ گم شدنـہ ،


دوست داشتن ،
چیزے شبیـہ بـہ گم شدنـہ ،
توے یـہ آدم دیگـہ .
حالا هرچے ڪسے رو
بیشتر دوست داشتـہ باشے ،
عمیق‌ تر گم مے شے .
یـہ جاهایے دیگـہ نمے دونے
براے خودت دارے زندگے مے ڪنے ؛
یا براے اون !
حالا دیگـہ همون آهنگے رو
گوش میدے ڪـہ اون گوش میده.
همون ڪارے رو انجام مے دے ؛
ڪـہ اون مے خواد.
همون حر؋ـے رو میزنے ڪـہ اون دوست دارہ ...

تو بـہ گردنِ تڪ تڪِ واژـہ هایم حق دارے ؛


تو بـہ گردنِ
تڪ تڪِ واژـہ هایم حق دارے ؛
لطـ؋ـا هرگز برنگرد !
میترسم ڪـہ برگردے و از شادے
زبانِ شعرم برایِ همیشـہ بند بیاید ...