گاهی آنقدر دلتنگِ کسی می شوی !
که اگر خودش بفهمد
از نبودنش خجالت میکشد
پاییز جایش را به زمستان داد
زمستان جایش را به بهار
برگ ها جایشان را به شکوفه ها دادند
در این میان
جای تو همچنان خالی ست...
کمک کردن
به یک انسان ممکن است
تمام دنیا راتغییر ندهد
اما میتواند
دنیا را برای یک
انسان تغییر بدهد
بیاییم دستی را
بگیریم و دلی راشاد کنیم...
دوســـت دارم،ازخودم تنهاے تنها بگذرمـ.ــ
تاتوجایمـــ رابگیرے،دردلم غوغاڪـنے
،
،
،
،
،
،
،
دوست دارم،واژه واژه شاعرِچشمت شوم
تانظرپشت نظر،شعرِ مرازیبا ڪـنے...
در کوچه ای وارد میشدم
پیری از کوچه درآمد
پیر گفت: نرو، بن بست است ...
گوش نکردم رفتم
بن بست بود، برگشتم
سرکوچه که رسیدم
پیر شده بودم !
◄قدر تجربه های بزرگترهارو بدونید...
مدتے هست بـہ دلسوزیِ خود مشغولم
ڪـہ دلم بندِ نـ؋ـس هاے ڪسے هست ڪـہ نیست ..!
زیباییــــت
به " تــــــــــو " کـــــه میرســـــم ...!
مکـــث میکنـــــم ...!
انگـــــار در " زیباییــــت " چیـــــزی را ,
جـــــا گذاشتـــــه ام !
مثلــــــــــا"...
در صـــــدایت ... آرامـــــــش
در چشـــم هایـــــت ... زندگــــــی
هر آرزویے براے خودم داشتم بـہ تو مربوط میشود
دلخوشے ام
سلامتی ام
آرامشم
میدانی، تمام اینها با بودِ تو
برآوردہ میشود
پس تنها یڪ آرزو برایم باقے میماند
بودنت
دلتنگ که می شوی دیگر انتظار معنا ندارد
یک نگاه کمی نامهربان
یک واژه ی کمی دور از انتظار
یک لحظه فاصله
میشکند دیوار فولادی بغضت را...
از آدمهایی که حافظه ضعیفی دربه خاطر سپردن
مهربانیهای اطرافیانشان دارند فاصله بگیرید
چون آنها
بزرگترین تخصصشان این است
که شما را از خوب بودنتان پشیمان کنند!
به یادت آرزو کردم که چشمانت اگر تر شد
به شوق آرزو باشد نه تکرار غم دیروز
دلتون شاد و بدور از غم..
می آیی و همه میبینند
کـه با یک گل هـــم
" بهـــار " میشود
عید که نَزدیک میشوَد ،
حآل و هَوآیِ خآنه
تکآن میخورَد..!
اَمّآ دَست و دِلَم به هیچ کآری ،
جُز | دوستْ دآشتَنَت | نِمیرَوَد **
باز شب شد و دلم در تپش لحظه ی دیدار
باز این دل من گشته به امید تو بیدار...
یادت
عطر شکوفه های گیلاس است
گوشه دلم
هر وقت
می خواهمت
چشمهایم را میبندم
و عمیق، نفس میکشم...
دیگران چون بروند
از نظر،از دل بروند
تو چنان در دلِ من رفتہ
ڪہ جان در بدنے