بیا چند روزی جاهایمان را عوض کنیم!
تو عاشقم شو و من بیخیال ترین آدمِ دنیا ...
دلم بـہ بهانـہ ے ندیدنت گریست ...
بگذار بگرید و بداند هر چـہ خواست همیشـہ نیست ...
"هیچوقت" رابطـہ ها و آدم هایے ڪـہ
پاے ماندن ندارند را ؛ دوست نداشتم؛
آدم هایے ڪـہ بودنشان با نبودنشان ؋ـرقے ندارد؛
آنهایے ڪـہ جنسِ علاقهِ شان مشخص نیست
ثباتے ندارند؛همیشـہ در حالِ ر؋ـت و آمد هستند؛
حس و حالِ طر؋ـِ مقابل برایشان ارزشے ندارد؛
آن هایے ڪـہ ؋ـقط بـہ ؋ـڪر خود هستند...
احساسِ آدم ها را درڪ نمے ڪنند ؛
گاهے ؋ـڪر میڪنم شاید قلبے ندارند
ڪـہ این همـہ بے رحم هستند؛
ڪـہ مے آیند وابستـہ میڪنند
خاطرہ و رویا مے سازند
و بعد با خیالِ راحت ، بار و بندیل مے بندند؛
عزم ر؋ـتن میڪنند ؛ و میروند...
آدم هایے ڪـہ نقابِ
یڪ رنگے میزنند تا رنگِ مان ڪنند؛
ڪلمات را بـہ بازے میگیرند
تا جان ڪندنِ مان را بعدِ ر؋ـتنشان ببینند...
ڪاش میشد؛
آدم هاے این چنین را تشخیص داد ؛
تا این همـہ خودمان را "خرجشان" نڪنیم ...
همـہ آرام گر؋ـتند و شب از نیمـہ گذشت
آنچـہ در خواب نر؋ـت چشم من و یاد تو بود ...
هر چیزی که
به تو ربطی داشته باشد
دوست داشتنی ست
از دلتنگی ام بگیر
تا جای خالی ات...
آرزوی من کسـی بـود
کـه خـودش نمـی خــواست
برآورده شـود!!!!!!
همیشه که پاییز
فصل عاشق شدن
قدم زدن
و شعر خواندن نیست ...
گاهی هم
فصلی ست که می شود
روی بعضی از خاطره ها
مثل برگ های ریخته شده درخت
پا گذاشت و رفت ...!
غریبهای از مسافری پرسید:
خانهی تو کجاست ؟
او به همسرش اشاره کرد و گفت :
" هرجا که او باشد..."
میتوان ساده زندگی کرد
ساده زیست و از شادیهای کوچک لذت برد
فقط کافیست باور داشته باشیم
لذت شادی در داشتن
چیزهای بزرگ نیست
میدانی؟!
حرف مرا فقط انهایی میفهمند که روزی عزیز دل کسی بوده ان
انهایی که روزی نفس بوده اند.....سخت است !
حرف مرا درک نخواهی کرد مگر اینکه طعم سقوط را چشیده باشی
ان هم از عرش چشمان کسی که روزی همه کس اش بودی !
سخت است بفهمی که یک قلب تا کجا میتواند بسوزد و بشکند و بمیرد
کاش می شد …
تمام داستان های دنیا را
از دهان تو بشنوم !
تمام عاشقانه های دنیا را
تو برایم تکرار کنی !
اصلا هر چه تو بگویی زیباست !
می دانی کاش می توانستم
با تمام وجود
صدایت را در آغوش بگیرم !
آدم هایی که مغرور هستند سخت عاشق می شوند ،
خیلی سخت می توانند احساس شان را نشان دهند ...
این آدم ها حرف نمیزنند و آرامند !
دلشان از سنگ نیست ، فقط شر و شورشان از بقیه کمتر است ...
بی حوصله نیستند فقط ترجیح میدهند سکوت کنند ...
آدم هایی که مغرور هستند هر لحظه ممکن است که دلشان بخواهد بگویند : دوستت دارم
فقط کمی احساسِ خطر می کنند !
احساس می کنند کوچک می شوند اگر بگویند !
آدم هایی که مغرور هستند بعد از اتفاقی که هیچوقت منتظرش نبودند بیفتد ، نابود می شوند ...
احساس پشیمانی می کنند و اے کاش هایی که در ذهنشان نقش می بندد ...
دلشان پاک است ، مهربانند ، عاشقند ...
امّا از گفتن احساسشان ترس دارند !
ترس از اینکه نابود شوند ،و غرورشان له شود ...
انتظار بدترین درده
هیچوقت منتظره هیچکس نمون
مخصوصا وقتی عاشقشی...
چون انتظار ذره ذره روح و جسم و فکرت رو میخوره،
بعد به خودت میای میبینی هم به اون نرسیدی؛
هم هیچی ازت نمونده...
میشود عاشـ.ـ.ــق بمانیم ؟ ..
میشود جا نَزَنیم ؟ ..
میشود دل بِدَهم ..
دل بِدَهے..
دل نَڪَنیم ؟..
اگر عاشق نیستید اَدایش را در نیاورید!
آدم ها سادہ اند خام مے شوند دل مے بندند ...
حس اینکه وقتی دلت میخواد با یکی حرف بزنی
اما نه تو حوصله داری نه اون..
تو سکوت می کنی
و فریاد زمانم را نمی شنوی ..
یک روز،
من سکوت خواهم کرد
و تو آن روز برای اولین بار
مفهوم دیر شدن را خواهی فهمید ...!
#حسین_پناهی