بخوام از تو بگذرم من با یادت چه کنم؟؟؟؟
تو رو از یاد ببرم با خاطراتت چه کنم؟؟؟؟
حتی از یاد ببرم تو و خاطرات تو بگو من
با این دل خونه خرابم چه کنم؟؟؟؟
تو همونی که واسم یه روزی زندگی بودی….
توی رویاهای من عشق همیشگی بودی
آره سهم من فقط از عاشقی یه حسرته…..
بی کسی عالمی داره واسه ما یه عادته…
فقط مال خودم ...
خنده هات
طرز نگات
فقط مال خودم هستی
تمـــــــــــامــــــ حــــــجــــــــــــم
قلبــــــــــت
تمامـ روحــ و فکرت
تمامـ تو
✘ اے کاش بدانے تمام تو سهم من است✘
و چقدر
حسود میشوم
اگر سهمی ببرد
شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ایی در کوچه های آبی احساس
تو را دربین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم
و در تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:
دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم!
همین بود آخرین حرفت!
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشم هایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمیدانم چرا رفتی؟!
شاید خطا کردم...
دوسِت دارم از ته دل ٬ دلی که پر پر میزنه
دلی که ساز عشقتو از همه بهتر میزنه
دوسِت دارمـ حتی اگه یه شب به خواب من نیای
عاشقتم مثل همه حتی اگه منو نخوای
محبت زیادی همیشه آدم ها را خراب میکند
گاهی آدم ها می روند!
نه برای اینکه دلیلی برای ماندن ندارند
بلکه آنقدر کوچک اند
که تحمل حجم بالای محبت تو را ندارند!
راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم
میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم
میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد …
تو فقط برای منی !
مهم نیست که شانه هایت تجسم است...
و آغوشت خیال!
همه یادت اینجاست...
نگاهت...
صدایت...
خنده هایت...
دیگر چه میخواهم؟!!!
هیچ!
دستانت را در دستهایم جا گذاشتی...
نگاهت را در نگاهم...
و خیالت را در خیالم...
و من آرامم...
آرام تر از همیشه...