وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

بخوام از تو بگذرم من با یادت چه کنم؟؟؟؟

بخوام از تو بگذرم من با یادت چه کنم؟؟؟؟

تو رو از یاد ببرم با خاطراتت چه کنم؟؟؟؟

حتی از یاد ببرم تو و خاطرات تو بگو من

با این دل خونه خرابم چه کنم؟؟؟؟

تو همونی که واسم یه روزی زندگی بودی….

توی رویاهای من عشق همیشگی بودی

آره سهم من فقط از عاشقی یه حسرته…..

بی کسی عالمی داره واسه ما یه عادته…

فقط مال خودم ...

فقط مال خودم ...
خنده هات
طرز نگات
فقط مال خودم هستی
تمـــــــــــامــــــ حــــــجــــــــــــم
قلبــــــــــت
تمامـ روحــ و فکرت
تمامـ تو
✘ اے کاش بدانے تمام تو سهم من است✘
و چقدر
حسود میشوم
اگر سهمی ببرد

به سلامتی سلامتیش رو پای عشقش داد و برای همیشه رفت

به سلامتی سلامتیش رو پای عشقش داد و برای همیشه رفت

به سلامتی اونکه خوب میدونست اگه بره دیگه نمیتونه برگرده اما رفت و هرگز برنگشت

به سلامتی اونکه هر وقت تنها میشد به جای اینکه از بی وفاییها دلگیر بشه فقط اخم میکرد تا بدونی چقدر دوست داره

به سلامتی تنهایی

به سلامتی دلی که شکست اما هیچکس صدای دل شکسته اش رو نشنید

به سلامتی اونکه برای همیشه رفت

به سلامتی تنهاییم که بعد از تو"… اونو با هیچ احدالناسی تقسیم نخواهم کرد!!!

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ایی در کوچه های آبی احساس
تو را دربین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم
و در تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:
دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم!
همین بود آخرین حرفت!
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشم هایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمیدانم چرا رفتی؟!
شاید خطا کردم...

دوسِت دارم از ته دل ٬ دلی که پر پر میزنه


دوسِت دارم از ته دل ٬ دلی که پر پر میزنه
دلی که ساز عشقتو از همه بهتر میزنه
دوسِت دارمـ حتی اگه یه شب به خواب من نیای
عاشقتم مثل همه حتی اگه منو نخوای

مجنون ترند بعد غروب تو بیدها

مجنون ترند بعد غروب تو بیدها
خاکستری شدند تمام سپیدها


بی رنگ و بوست بی گل رویت بهارها
تو نیستی، عزاست بدون تو عیدها


مثل نسیم رد شدی و بعد رفتنت
پیغام غم شدند تمام نویدها

محبت زیادی همیشه آدم ها را خراب میکند

محبت زیادی همیشه آدم ها را خراب میکند

گاهی آدم ها می روند!
نه برای اینکه دلیلی برای ماندن ندارند
بلکه آنقدر کوچک اند
که تحمل حجم بالای محبت تو را ندارند!

راه که میروی

راه که میروی ، عقب می مانم نه برای اینکه نخواهم با تو همقدم باشم

میخواهم پا جای پایت بگذارم و مواظبت باشم

میخواهم ردپایت را هیچ خیابانی در آغوش نکشد …

تو فقط برای منی !

مینویسم"دوستت دارم"

مینویسم"دوستت دارم"


نگو تکراریست....


شاید روزی برسد که نباشم تکرارش کنم

مهم نیست که شانه هایت تجسم است...

مهم نیست که شانه هایت تجسم است...

و آغوشت خیال!

همه یادت اینجاست...

نگاهت...

صدایت...

خنده هایت...

دیگر چه میخواهم؟!!!

هیچ!

دستانت را در دستهایم جا گذاشتی...

نگاهت را در نگاهم...

و خیالت را در خیالم...

و من آرامم...

آرام تر از همیشه...

شکست عهد منو گفت: هر چه بود گذشت

شکست عهد منو گفت: هر چه بود گذشت!

به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت.

بهار بود و تو بودیو عشق بود و امید

بهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت

شبی به عمرم گرم خوش بود آنشب بود

که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت

چه خاطرات خوشی در دلم به جا گذاشت

شبی که با تو مرا در کنار رود گذشت

گشود بس گره آن شب از کار بستۀ ما

صبا چو از بر آن زلف مشک زود گذشت

غمین مباش و میندیش از این سفر که تو را

اگر چه بر دل نازک غمی فزوده گذشت.

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری

خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری



صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری



خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی



بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی



خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا



می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا



خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه



هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه



خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه



نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه



خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات می میره



بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره



خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اون باورت شه



نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه



خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه



تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه



خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن



بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن



خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی



وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی



خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی



از خودت می پرسی یعنی می شه اون بره زمانی؟



خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی



اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی



خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه



بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اون رو ببینه



خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی



کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی



خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه



چقدر از گریه اون شب چشم تو سرش شلوغه



خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون



اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون



خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن



چقدر قشنگه اما واسه ی کسی شکستن



خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت



اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت



خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشه عادت



دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت



خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه



که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه



خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی



تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی



خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی



از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی



خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره



ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره

زیادی دوستت داشتم

زیادی دوستت داشتم!!!


میدانی اشتباه از کجاست؟؟؟


از تو نیست...!!!


هرجا رنجیدم


به رویت نیاوردم لبخند زدم...


فکر کردی درد ندارد


محکم تر زدی خنجرت را...

گفته بودی درد دل کن گــــــــــاه با هم صحبتی

گفته بودی درد دل کن گــــــــــاه با هم صحبتی

کو رفیق راز داری؟ کــــــــــــــو دل پرطاقتی؟

شمع وقتی داستانم را شنید آتش گـــــــــرفت

شرح حالم را اگر نشنیده باشی راحتـــــــــــی

تا نسیم از شرح عشقم باخبر شد، مست شد

غنچه‌ای در باغ پرپر شد ولی کــــــــو غیرتی؟

گریه می‌کردم که زاهد در قنوتم خیره مــــــــاند

دور باد از خرمن ایمان عــــــــــــــــــــاشق آفتی

روزهایم را یکایک دیدم و دیـــــــــــــــدن نداشت

کاش بر آیینه بنشیند غبار حســـــــــــــــــــرتی

بس‌که دامان بهاران گل به گل پژمرده شــــــــد

باغبان دیگر به فروردین ندارد رغبتــــــــــــــی

من کجا و جرئت بوسیدن لبهای تـــــــــــــــــــو

آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتـــــــــــــــــــــی

گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت

گفته بودند که از دل برود یار چو از دیده برفت

سالها هست که از دیده‌ی من رفتی لیک

 دلم از مهر تو آکنده هنوز

 دفتر عمر مرا

 دست ایام ورقها زده است

 زیر بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشکست

 در خیالم اما

 همچنان روز نخست تویی آن قامت بالنده هنوز

 در قمار غم عشق

 دل من بردی و با دست تهی

 منم آن عاشق بازنده هنوز

 آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش

 گر که گورم بشکافند عیان می‌بینند

 زیر خاکستر جسمم باقیست

 آتشی سرکش و سوزنده هنوز

عـــــــزیــــــزم

↺عـــــــزیــــــزم↻

⇜❂✘ﺣـــــﺎﻻ کــــه ﺍﺳـــــــــﻢ ﻣـــــــــﻦ

ﺗــــــــﻮ ،¾black list،؟ ﺷُـــماســــت

ﺍﺳــــــﻢ ﺷُـــــمام ﺗـــﻮ ،¾قبرستون،؟ ﻗـــــﻠﺐ ﻣـــــﺎﺳـــﺖ✘❂⇝

↶آررره

به چشمهایت بگو

به چشمهایت بگو

نگاهم نکنند…

بگو وقتی خیره ات می شوم کارشان به کار خودشان باشد…!

نه که فکر کنی خجالت می کشم ها…..نه!

حواسم نیست…

عاشقت می شوم

برای دوست داشتنت

برای دوست داشتنت

محتاج دیدنت نیستم...

اگر چه نگاهت آرامم می کند

محتاج سخن گفتن با تو نیستم...

اگر چه صدایت دلم را می لرزاند

محتاج شانه به شانه ات بودن نیستم...

اگر چه برای تکیه کردن ،

شانه ات محکم ترین و قابل اطمینان ترین است!

دوست دارم ، نگاهت کنم ... صدایت را بشنوم...به تو تکیه کنم

دوست دارم بدانی ،

حتی اگر کنارم نباشی ...

باز هم ،

نگاهت می کنم ...

صدایت را می شنوم ...

به تو تکیه می کنم

همیشه با منی ،

و همیشه با تو هستم،

هر جا که باشی!......