
چه قدر من
دیدنت را دوست دارم
در خواب
در غروب
در همیشهی هر جا
هرجایی که...
بتوان تو را دید
صدا کرد
و از انعکاس نامت کیف کرد!
چه قدر من دیدن تـو را دوست دارم

تمام راه ها را با تو دوست دارم ، کوچه ها و خیابان ها با تو همیشه به سمتی
می روند که در انتهایش یک اتفاق دوست داشتنی انتظارم را می کشد
تو باشی،خـرداد پایان بهار نیست.....
آغاز دوست داشتن است
تو باشی....
کافی ست که تو باشی ....
تا بی خیال هر آرامشی، دل بسپارم و بروم تا هر کجا که نمی دانم
ببین....
تمام خط های موازی سرانجام به هم می رسند.

براى اینکه هیچ انتقادى از شما نشود
فقط یه راه وجود دارد :
هیچ کارى را انجام ندهید
هیچ چیز نگویید
و هیچکس نشوید

نیامدن هم
اندازه ای دارد جانم
انتظارش بی مزه می شود
و آدمیزاد می ماند
با عشقی نخ نما شده
که دیگر
هیچ کجای دل
جایش نیست

رفته ام گرچه دلم منتظر «برگرد» ست
چقدَر صبر از این زاویه اش نامرد ست!