
زندگی یعنی
بهار باشد
من باشم و تو
و شعرهایی که
میان سطرهای دفترم
به رسم شقایق ها می رقصند..

"پشت این چشم ها...
ابرها درگیرند...
و من...
کنار خنده هایت...
می مانم...
در این دقایق دلتنگی... "

عاشقانه های من برای تو
شبیه یکـ لالایی
چه آرام می کند جانِ مرا...
چشمانم را که باز کردم
قول بده بمانی
این بار عاشقانه تر....

خوبم…!
خیلی خوب . .
مگر میشود به فکر تو بود و خوب نبود
تو را خیال داشت و بد بود !
من خوبم قشنگِ عزیز . .
راستی تا یادم نرفته بگویم
دوستم ، ای عزیز جان
دوستت دارم
نه مثل دیروز
نه مثل امروز
نه حتی مثلِ اولِ سطر . .
تو را یک جورِ دیگر دوست دارم . .
بیشتر از هر جور ..
وجودت درختی در دلم سبز میکند ❤

به هم ریخته ای مرا ...
اعصابم، آرام نیست!
فنجان آرامش بخش شیرین بیانت،
جوابگو نیست!
هنوز هم،
نمی توانی با حرف هایت،
عشق را، در قلبم مجاب کنی ...

میرسد روزی که در تنهاییت یادم کنی
فکر آن باشی که یکبار دگر شادم کنی
میرسد آن لحظه که اندر سکوت تلخ خود
در سرت حتی هوای داد و فریادم کنی
میرسد روزی کنار بیستون شیرین شوی
در خیالت هم مرا مانند فرهادم کنی
میرسد روزی که مردم بشکنند قلب تو را
آن زمان شاید جدا از کل افرادم کنی
میرسد روزی که خاری در دل صحرا شوی
آرزوی گل شدن در باغ آبادم کنی
میرسد روزی بگویی کاش پیشم مانده بود
مرده ام سودی ندارد آن زمان یادم کنی....

خوشبختۍ دیگران،
ازخوشبختۍ توڪم نمیڪند
وثروت آنان
رزق تو راڪم نمیڪند
وصحت آنان هرگز
نمۍگیردسلامتۍتو را
پس مهربان باش ..
وآرزو ڪن براۍدیگران
آنچہ راڪہ
آرزو میڪنۍ براۍ !خودت..

کنار آشنایی تو آشیانه میکنم ،
فضای آشیانه را پر از ترانه میکنم ...
کسیسوالمیکند«به خاطرچه زندهای...؟»
و من برای زندگی تو را بهانه میکنم ...
#نیمایوشیج

آدما شاید تکراری بشن ؛
ولی وقتی که برن
«دیگه تکرار نمیشن»
پس تا هستن
قدرشون رو بدونید...