"هیچوقت" رابطـہ ها و آدم هایے ڪـہ
پاے ماندن ندارند را ؛ دوست نداشتم؛
آدم هایے ڪـہ بودنشان با نبودنشان ؋ـرقے ندارد؛
آنهایے ڪـہ جنسِ علاقهِ شان مشخص نیست
ثباتے ندارند؛همیشـہ در حالِ ر؋ـت و آمد هستند؛
حس و حالِ طر؋ـِ مقابل برایشان ارزشے ندارد؛
آن هایے ڪـہ ؋ـقط بـہ ؋ـڪر خود هستند...
احساسِ آدم ها را درڪ نمے ڪنند ؛
گاهے ؋ـڪر میڪنم شاید قلبے ندارند
ڪـہ این همـہ بے رحم هستند؛
ڪـہ مے آیند وابستـہ میڪنند
خاطرہ و رویا مے سازند
و بعد با خیالِ راحت ، بار و بندیل مے بندند؛
عزم ر؋ـتن میڪنند ؛ و میروند...
آدم هایے ڪـہ نقابِ
یڪ رنگے میزنند تا رنگِ مان ڪنند؛
ڪلمات را بـہ بازے میگیرند
تا جان ڪندنِ مان را بعدِ ر؋ـتنشان ببینند...
ڪاش میشد؛
آدم هاے این چنین را تشخیص داد ؛
تا این همـہ خودمان را "خرجشان" نڪنیم ...
همـہ آرام گر؋ـتند و شب از نیمـہ گذشت
آنچـہ در خواب نر؋ـت چشم من و یاد تو بود ...
#دلتنگی هایم #گفتنی نیست
#نوشتنی هم #نیست
اگر #عاشق باشی!
#برایت دیدنی #ست
لمس #کردنیست
تو #بگو : دلتنگی #هایم را #دیدی!؟
گاهی #دلتنگی هایم
زیر #نقاب سکوت #پنهان میشود
درست ترین شکل عشق آن است
که شما چگونه با یک فرد رفتار می کنید،
نه اینکه درباره وی چه احساسی دارید...!
ﺳﺎﻛـــــــﺘﻢ ... نه ﺍﻳﻨﻜﻪ ﻓﺮﺍﻣﻮﺷﺖ... ﻛﺮﺩﻩ ﺑﺎﺷﻢ هااا....
ﺻﺒـــــﺮ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻡ ﻛﻪ ... ﺑﺒﻴﻨــــــﻢ ﺗﻮﻫﻢ... ﺩﻟﺘﻨﮕﻢ ﻣﻴﺸـــــــــﻮﻱ...
تو می توانستی
دلگیری یک جمعه ی بی من را
بهانه کنی و برگردی..
#پگاه_دهقان
اگه نتونیم درس های بزرگ
زندگی رو از اتفاقات کوچیک
زندگیمون یاد بگیریم زندگی
مجبور میشه درسهای بزرگ و با
اتفافات بزرگ بهمون یاد بده...
هر چیزی که
به تو ربطی داشته باشد
دوست داشتنی ست
از دلتنگی ام بگیر
تا جای خالی ات...
آرزوی من کسـی بـود
کـه خـودش نمـی خــواست
برآورده شـود!!!!!!
همیشه که پاییز
فصل عاشق شدن
قدم زدن
و شعر خواندن نیست ...
گاهی هم
فصلی ست که می شود
روی بعضی از خاطره ها
مثل برگ های ریخته شده درخت
پا گذاشت و رفت ...!
گاهی تمام چیزی که یک نفر نیاز
داره؛
دستی برای گرفتن و قلبی برای
درک کردنه...
هر وقت داشتی یه نفرو
زیادی تو ذهن و قلبت بزرگ میکردی
جا واسه پشیمونی هم بزار!
خودت هستی که با افکارت از خودت
یک فرد موفق یا شکست خورده خواهی ساخت.
افکارت را کنترل کن!
به آنها قدرت بده تا هر چه زودتر در زندگی ات
جاری شوند.
هزار سال هم بگذرد
نگاهت غافلگیرم می کند
تو در هر لحظه هزار اتفاقی
گفته بودم بـےتــو مےگیرد دلم،
یادت ڪه هست؟
بـےنگاهت برگ مےریزد دلم،
یادت ڪه هست؟
برگ و بارے نیست دیگر،
گفته بودم نازنین...
لحظہاے دور از تو مےمیرد دلم،
یادت ڪه هست
هیچ ڪس متوجـہ نمیشود ،
برخے آدمها ،
چـہ عذابے را تحمل میڪنند ،
تا آرام و خونسرد بـہ نظر برسند ...
غریبهای از مسافری پرسید:
خانهی تو کجاست ؟
او به همسرش اشاره کرد و گفت :
" هرجا که او باشد..."
گاهی عکس ها
فقط یک عکس نیستند ….
لب به سخن می گشایند …
گاهی می شود
در دریای یک عکس غرق شد …
یا در غروب پاییزش گریه کرد ….
در مه جاده جنگلش گم شد….
و یا با حس خوبش زندگی …
هر لحظه را زندگی کن
عاشق هر روز باش
زیرا قبل از اینکه متوجه بشوی زمان به سرعت می گذرد…
یک لبخند بسیار ساده است
اما واقعا می تواند روز کسی را تغییر بدهد !