من معجزه را فردی می نامم
که میشود در آغوشش
عالم و آدم را از یاد برد...
#المیرا_دهنوی
افتخار میکنم حسودم
کسی ک مال منه
غلط میکنه کسی
بهش اشاره کنه
هرکسی یک دلبر
جانانه دارد
من تو را..
چه زیبا میگفت پیرمرد خیاط
زندگـے
هیچوقت اندازه تنم نشد
حتــے وقتے
خودم بریدم و دوختم ....
ﺗﻘﺼﯿــــﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ ...
ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﮐﻪ ﮔﻔﺘﯽ ﻗﻮﻝ ﺑﺪﻩ ﻫﻤﯿﺸـــــﻪ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺑﻤﺎﻧﯽ ،
ﯾﺎﺩﻡ ﺭﻓﺖ ﺑﭙﺮﺳﻢ ...
ﻛﻨﺎﺭ ﺧﻮﺩﺕ ﯾﺎ ﺧﺎﻃـــــــﺮﻩ ﻫﺎﯾﺖ ... ؟ ! ؟
با اینکه به هم نمیرسیم!
اما من تا ابد...
خوشبخت ترین در دنیا
باقی خواهم ماند
چون " تو "
قسمتی از سرنوشت من هستی!
اگر هر صبح
لبخندِ دلنشین ات
ونگاه مهربانت
برکت زندگی ام باشد
چیز دیگری از " خدا "نمیخواهم
جز همیشه بودنت در کنارم....
فراتر از رویاهای زمینی
با لحظات زندگی ام گره خورده ای
و من
می ترسم
می ترسم از دستانی که بخواهد روزی این گره ها را باز کند .
امروز از همیشه تنهاترم
صدای عقربه های ساعت همدم لحظه های تنهاییم می شود
و من در میان این ثانیه ها سر در گم به فکر فرو می روم حالا من ماندم و
خاطرات تنهایی
هنوز هم در انتهای ذهن شلوغم به بن بست خاطرات می رسم
ذهن من پر از خاطرات باران خورده است
بوی نم خورده خاطراتم فضای اتاق را پر می کند
حالا من ماندم و خاطرات تنهایی ...
اگر مدام خود را با دیگران مقایسه کنید،
هرگز خود را باور نخواهید کرد.
به جای این کار خود را با دیروزتان مقایسه کنید...
ﮔﺎﻫــﯽ ﻓﮑـﺮ ﻣﯿﮑﻨﻢ ﮐــﺎﺭ ﺗـــﻮ “ﺳـــــﺨــــﺖ ﺗﺮ ” ﺍﺯ ﻣـــﻦ ﺍﺳﺖ !!
ﻣـﻦ ﯾـــــﮏ ﺩﻧـــﯿﺎ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ …
ﻭ ﺗﻮ ﺯﯾﺮ ﺑـﺎﺭ ﺍﯾﻦ ﻫﻤــــﻪ ﻋﺸـــــﻖ ﻗــــﺪ ﺧـﻢ ﻧﻤﯿﮑﻨﯽ...!!
آنچه مهم است می ماند و آنچه بی فایده است محومی شود...
اما بگذار هرکس خودش به داوری عقیده خود بنشیند.
ما قاضی رویاهای دیگران نیستیم...
چنـد سـطرے از عشـق بِسُـرایـم
تو و دیگر هیـچ ، از این عاشقانـہ ترے نیست ...
چرخ گردون ؛ چه بخندد ؛ چه نخندد ؛
تو بخند مشکلی ؛ گر تو را ؛ راه ببندد ؛
تو بخند غصه ها ؛ فانی و باقی ؛
همه زنجیر به هم گر دلت ؛ از ستم و غصه ؛
برنجد تو بخند ...
آدم هاے خوب ، زود از پیش ما نمیروند ...
بلڪـہ ما ڪمے دیر ، بودنشان را احساس میڪنیم ...!
تو همان عطر گل یاس و نسیم سحرے
ڪـہ اگر صبح نباشے ، نـ؋ـسے در من نیست ...