وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

بازی ساده ‏ای است

بازی ساده ‏ای است
من چشم می‏ گذارم
و تو می‏ روی
بگذار این طور فکر کنم
که هرگز پیدایت نکرده ‏ام
این بهتر است
تا عذاب این فکر
که تو من را گم کرده ‏ای!

تنهایی آدم ها,

تنهایی آدم ها,
بزرگ است، خیلی بزرگ،
شایدم به وسعت یک دریاست،
اما!
برای پر کردنش
یک لیوان محبت کافیست...!

شاعر چشمت شوم یا شاعر خندیدنت

شاعر چشمت شوم یا شاعر خندیدنت
ای فدای لحظه ی در ماه شاید دیدنت

چشم تو کندوی صدها عاشق دیوانه وار
من ولی دیوانه ام ، دیوانه ی نوشیدنت

در دو چال گونه ات دنیای من جا می شود
عاشق دنیای خویشم لحظه ی خندیدنت

گرچه زیبا تر ز ماهی ، آمدی از آسمان
تا نیفتد چشم نامحرم به شب تابیدنت

گل شدی ، آنقدر زیبا تا که یادت می کنم
ترسم ای گل جان بگیرد عقده های چیدنت

مثل باران می زنی بر پنجره تا می رسی
سنگ بارانش بکن اینبار با باریدنت

خسته ای می دانم اما ساعتی بیدار باش
شاعر چشمت بمانم شاهد خندیدنت

من اگه جای تو بودم …!

من اگه جای تو بودم …!
اینقدر هوای دو نفره رو به رخ تک نفره ها نمیکشیدم …!
نـتــرس از هجــــــــوم حـضـــــــورم ..!
چــــیزی جــــــز تـــنــهایی با من نیـــست .

آرامش یعنی تو زندگیت

آرامش یعنی تو زندگیت به هیچ کس و هیچ چیز وابسته نباشی اینطوری دیگه نه حسرت به دست آوردنشو میخوری نه غصه از دست دادنش رو ...

تو میـتوانی

تو میـتوانی
تمـام خواسته یِ یک فرد
از دنیـا باشی
این را مَـن میفهمم
که تمامِ نداشته هایم درونِ تو
خلاصه شده است !

خوشبختـی
یعنی
داشتنِ تو !

قضاوت_نکنیم

قضاوت_نکنیم

گاهی قضاوت نادرست درباره
کسی ممکن است به قیمت
تباهی زندگی او تمام شود!

حقیقت زندگی انسانها
شاید با برداشت شما از آن
فرسنگها فاصله داشته باشد.!

به هر کسی ک میرسی می گوید


به هر کسی ک میرسی می گوید:
آدم فقط یکبار عاشق می شود...
دروغ است...
تو باور نکن ...
مثلا خود من، هر روز دوباره عاشقت می شوم...

فـکر کردن به تـو


فـکر کردن به تـو
مُسکنـی ست درد آور ..
آرام میکند
منِ از هم پاشیـده را ...
و داغ میگذارد بر دلـم
تا بفهماند ندارمت !
تا بگوید خیالت
از خودت نزدیک تر اسـت !
تا فخـر بفروشد..
و بگوید چقدر فقـیرم ...
اما روزی میرسـد
که خاکـ می شود
تمام دوست داشتن ها ...
و این است
پایانِ
شاعـرانه ی
یک
دوسـت داشتنِ..

در حقیقت آدمی


در حقیقت آدمی، در یک سکانس از زندگی اش گیر میکند
و بعد دیگر مهم نیست که تا کجا پیش می رود،
تا هر جایی که برود
تا هر جایی
بازهم با یک چشم برهم زدن برمیگردد به همان سکانس،
همان سال