وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

بهانه هم اگر میگیری بهانه مرا بگیر


 بهانه هم اگر میگیری بهانه مرا بگیر

من تمام خواستن را وجب کردم

هیچکس…

هیچکس به اندازه من عاشق تـو و بهانه هایت نیست…

بدترین حس دنیا اینه که


بدترین حس دنیا اینه که

بدونی کسی که دوسش داری

همون اندازه یکـــــــــــــــــی دیگه رو دوست داره

گـــاهـــــی فـــقــط مــیــخواهـــی بــــــروی ......


گـــاهـــــی فـــقــط مــیــخواهـــی بــــــروی ......

و از هــــمـــه دور شــــوی، خـــیــلـــی دور .....

نـــــه کـــــه کـــــم آورده بـــاشــــی، نـــه .....

مــیـخـواهـی بــروی تـا حـرمت نـگـه داری .....

تـــــا حـــــرمـــتــــت را نـــگـــه دارنـــــد ......

تـــا دلــــت بـــیـــشــــتــر از ایــنـــهـــا نــشــکــنــد .....

گــــاهـــــی تـــمـــام حـــرفـــهــــا یــــعــــنـــی :

◣ بـــــــــــــــــــرو ◢ . . . . . .

گمــــان کــــردم قصــــدت از آبی که پشـــت ســـرم ریـختی ایـــــــن بود . . . . ؛

گمــــان کــــردم قصــــدت از آبی که پشـــت ســـرم ریـختی ایـــــــن بود . . . . ؛

کــــــــــه

« به سـلامت بـرگـــردم » . . . .

امـــــــــــــا نـــه . . . .

قصــــدت

« پــاک کــردن ردپـــایـم » بـــــود.

هنوز کمی عشق در من مانده است

هنوز کمی عشق در من مانده است

آنرا به کسی میدهم که دوستم داشته باشد

هنوز کمی دلتنگی در من مانده است

آنرا به کسی میدهم که دوستش داشته باشم

هنوز کمی اندوه در من مانده است

آنرا برای خود نگه میدارم …

دلتنگــی هایــــَم را زیر بغـل زده اَم

دلتنگــی هایــــَم را زیر بغـل زده اَم

نشسته اَم در انتظار ِ روز های ِ مبـادا !

سهم ِ من از تــو

همـین دلتنگـی ها ییست

که بی دعوت می آینـد

و …

خیال ِ رفتن نـدارند

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی

شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی
تو را با لهجه ی گل های نیلوفر صدا کردم
تمام شب برای باطراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم
پس از یک جستجوی نقره ایی در کوچه های آبی احساس
تو را دربین گل هایی که در تنهایی ام رویید با حسرت جدا کردم
و در تو در پاسخ آبی ترین موج تمنای دلم گفتی:
دلم حیران و سرگردان چشمانی ست رویایی
و من تنها برای دیدن زیبایی آن چشم
تو را در دشتی از تنهایی و حسرت رها کردم!
همین بود آخرین حرفت!
و من بعد از عبور تلخ و غمگینت
حریم چشم هایم را به روی اشکی از جنس غروب ساکت و نارنجی خورشید وا کردم
نمیدانم چرا رفتی؟!
شاید خطا کردم...

به چشمهایت بگو

به چشمهایت بگو

نگاهم نکنند…

بگو وقتی خیره ات می شوم کارشان به کار خودشان باشد…!

نه که فکر کنی خجالت می کشم ها…..نه!

حواسم نیست…

عاشقت می شوم

غمخوار من ! به خانه ی غم ها خوش آمدی

غمخوار من ! به خانه ی غم ها خوش آمدی

 با من به جمع مردم تنها خوش آمـدی

 بین جماعتی که مرا سنگ می زنند

 می بینمت ، برای تماشا خوش آمدی

 راه نجات از شب گیسوی دوست نیست

 ای من ! به آخرین شب دنیا خوش آمدی ...

 پایان ماجرای دل و عشق روشن است

 ای قایق شکسته به دریا خوش آمدی

 با برف پیری ام سخنی بیش از این نبود

 منت گذاشتی به سر ما خوش آمدی

 ای عشق ، ای عزیز ترین میهمان عمـر

 دیر آمدی به دیدنم اما خوش آمدی ...

"من باشم و من باشم و من باشم و من "

نه نغمه نی خواهم و نه طرف چمن

نه یار جوان نه باده صاف کهن

خواهم که به خلوتکده ای از همه دور

"من باشم و من باشم و من باشم و من "

همسایه ی همیشه ی ناآشنا؛سلام

 یک نامه ام، بدون شروع و بــــدون نام

امــروز هـم مطابق معمـــــول ناتمــــام

خوش کرده ام کنارتو دل وا کنم کمی

همسایه ی همیشه ی ناآشنا؛سلام

ازحال و روز خودکه بگویم،حکایتی است

بـی صفحه زندگانــی بـی روح و کم دوام

جــویای حـــال از قلــم افتاده هـــا مباش

ایام خوش خیالی و بی حالی ات،به کام!

دردی دوا نمی کنــد از متن تشــنه ام

چیزی شبیه یک دل در حــال انهــــدام

در پیشگــاه روشــن آییــنه می زنـــم

جامی به افتخــــار تو با بــاد روی بــام

باشد برای بعد اگــــر حرف دیگری است

تا قصه ای دوباره از این دست، والسلام!

کـل دنـیا را هـم کـه داشـته بـاشی...

کـل دنـیا را هـم کـه داشـته بـاشی...
بـاز هـم دلـت مـی خـواهد...
بـعضی وقـتها...
فـقط بـعضی وقـتها...
بـرای یـک لحـظه هـم کـه شـده...
هـمه ی دنـیای یـک نـفر بـاشی...

من توقع زیادے از تو ندارم ...


من توقع زیادے از تو ندارم ...
؋ـقط: همانقدر ڪـہ دوستت دارم
دوستم داشتـہ باش
از تمام دنیا همین برایم ڪاـ؋ـیست ...

من میگم بهم نگاه

من میگم بهم نگاه آن

تو میگی که جون فدا کن

من میگم چشمات قشنگه

تو میگی دنیا دو رنگه

من میگم دلم اسیره

تو میگی که خیلی دیره

من میگم چشمات و واکن

تو میگی من و رها کن

من میگم قلبم رو نشکن

تو میگی من می شکنم من ؟

من میگم دلم رو بردی

تو میگی به من سپردی ؟

من میگم دلم شکسته است

تو میگی خوب میشه خسته است

من میگم بمون همیشه

تو میگی ببین نمی شه

من میگم تنهام می ذاری

تو میگی طاقت نداری

من میگم تنهایی سخته

تو میگی این دست بخته

من میگم خدا به همرات

تو میگی چه تلخه حرفات

من میگم که تا قیامت

برو زیبا به سلامت

من میگم خدا به همرات

تو میگی چه تلخه حرفات

من میگم که تا قیامت

برو زیبا به سلامت

دلــتــنــگــی . . . ؟ حــاضــر

 دلــتــنــگــی . . . ؟ حــاضــر √

غــــم . . . ؟ حــاضــر √

درد . . . ؟ حــاضــر √

تنهایی . . . ؟ حــاضــر √

عــشــق . . . ؟غایب

بلنـــــــــدتر میخوانـــــــــم ، عشــــــــــق . . . ؟ غایب

باز هـــــــم نیامــــــــده ؟ ؟ ؟ ! ! !

غیبـــــــــت هایــــــش از حـــــــــد مجاز چنـــــــــدیست کــه گذشتـــــــــه ،

اخــــــــــراجش میــــــــــــــکنم.هم خودش وهم خاطراتش را …