ڪاش دلتنگے هم
مثل اشڪ بود
مے ریخت و تمام میشد
مے ریخت و سبڪ میشدے
آن وقت مجبور نبودے
هر روز حجم
عظیمے از دلتنگے ها
را با خودت بہ این
طرف و آن طرف ببرے.
ماه غلام رخ زیبای تو
سر و کمر بسته بالای تو
تن همه چشم است به صحن چمن
نرگس شهلا به تماشای تو
"فروغی_بسطامی"
بعضی روزها
هیچ شنبه اند !!
بی هیچ شعری
هیچ قراری
و
هیچ دیداری
سالهاست
تقویمم پر است
از این هیچ شنبه ها ...
سالـــــــــهاست
تمام هیچ شنبه هایم
به هیچ می گذرد...!