هیچ کس نمیداند…

هیچ کس نمیداند…
پشت این چهره ی آرام در دلم چه میگذرد!
کسی نمیداند…
این آرامش ظاهر و این دل ناآرام چقدر خسته ام میکند

زمانی که انسان پیر می شود

زمانی که انسان پیر می شود، از رویاهایش دست می کشد …

این واقعیت ندارد !

بلکه انسان زمانی که از رویاهایش دست می کشد پیر می شود …

عاشق که باشی

عاشق که باشی

رفتن نمیدانی

میمانی …

سر حرفت میمانی

که گفته بودی

تا ته دنیا کنارش میمانی …

لحظاتی هست که زندگی آدم هایی را از هم جدا میکند

لحظاتی هست که زندگی آدم هایی را از هم جدا میکند

فقط برای اینکه هر دو بفهمند چقدر برای هم مهم اند

نامِ دیگر پاییز است،

تنهایی

نامِ دیگر پاییز است،

هرچه عمیق تر

برگریزانِ خاطره هات بیشتر . . .

آسمان را دوست دارم

آسمان را دوست دارم

زیرا تنها سقفی ست

که زیر آن

با تو زیسته ام . . .

گاهی بی هیچ بهانه ای کسی را دوست داری،

گاهی بی هیچ بهانه ای کسی را دوست داری،

اما گاهی با هزار دلیل هم نمی توانی

یکی را دوست داشته باشی !

از تمام بودنی ها

از تمام بودنی ها

تو همین از آن من باش

که به غیر با تو بودن دلم آرزو ندارد . . .

ای کاش پیش از اینکه

ای کاش پیش از اینکه

کسی را کاملا از دست دهیم

می توانستیم تمام ِ عشق مان را

بر او فریاد بزنیم . . .

هر انسانی یک بار برای رسیدن

هر انسانی یک بار برای رسیدن

به یک نفر دیر می کند

و پس از آن برای رسیدن به

کسانِ دیگر، عجله ای نمی‌کند !

دلتنگ ها بهتر مى دانند

دلتنگ ها بهتر مى دانند

که خواب یک نیاز نیست

تنها یک بهانه ست تا آدمى

به شب پناه ببرد . . .

کاش همســایه ی ِتـو بـودم

کاش همســایه ی ِتـو بـودم

از پشت ِ پنجــره هـر روز ،

  آمـدنَ ت را می دیــدم …

اشک رازیست

اشک رازیست

لبخند رازیست

عشق رازیست

اشک آن شب لبخند عشقم بود

او مرا به هیچی فروخت ..

او مرا به هیچی فروخت ..

و من هنوز بر سر آنم

که یک تار مویش را به عالمی نفروشم !

قامتم خم شده …

قامتم خم شده …

دلــ ــــم گرفته …

حس عجیب تنهایی پاهایم را میلرزاند …

خودت میدانی …

من به این نبودنت عادت ندارم

خسته از تمام جهان به خـــــــانه برمی گردی

خسته از تمام جهان به خـــــــانه برمی گردی

در را که باز می کنی

چراغ را که خودت روشن می کنی

یعنی تنهایی…

کوچه های تنهایی ام را

نیستی

و کوچه های تنهایی ام را

هیچ شمعی

روشن نمی کند

بی تو

هر شب

شام ِ غریبان است

خاطراتت صف کشیده اند !

خاطراتت صف کشیده اند !

یکی پس از دیگری …

حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند !

و من …

فرار می کنم

از فکر کردن به تو

مثل رد کردن آهنگی که …

خیلی دوستش دارم… خیلی

همه در دنیا کسی را دارند برای خودشان:

همه در دنیا کسی را دارند برای خودشان:

خسرو و شیرین

لیلی و مجنون

ویس و رامین

پیر مرد و پیرزن

“تو” و اون

“من” و تنهایی…

چگونه تو را فراموش کنم

مانده‌ام

چگونه تو را فراموش کنم

اگر تو را فراموش کنم

باید سال‌هایی را نیز که با تو بوده‌ام

فراموش کنم

دریا را فراموش کنم

و کافه‌های غروب را

باران را

اسب‌ها و جاده‌ها را

باید دنیا را

زندگی را

و خودم را نیز فراموش کنم

تو با همه‌ چیز درآمیخته‌ای!!

دســت هــایــش بــوی گــل ســرخ مــی داد!

دســت هــایــش بــوی گــل ســرخ مــی داد!

از روزی کــه رفــت

گــل هــای ســرخ

بــوی دســت هــای او را مــی دهنــد . . .