بعضی صبحها که ازخواب پا میشی
باخودت فکرمیکنی: نمیتونم از پسش بربیام و بعد تو دلت میخندی
چون یاد تمام صبحهایی میفتی که این فکر رو داشتی
زندگی زیباست
دلخوریهایش زودگذر
شادیهایش هم میگذرد.
آنچه باقی میماند
کار نیکی است که شاید
گره از کار کسی گشوده باشد
و دل غمگینی را تسلی داده باشد
جز این هیچ چیز نمیماند
بـــــــــودن و مـــــانـــــدن
حــوصله می خــواهــد
و مــــــڹ ایـــڹ روزهــا
چقـدر بـی حـوصلـه ام
مدتیست تعطیل است
مثڸ جمعـه
هنوز
زیباترین روزهایمان
به گمانم نیامده است
هنوز
قشنگترین واژه ها را
برایت نگفته ام
هنوز
بکرترین سلیقه ها را
به پایت نریخته ام
تو” یعنی
شادی در هجوم بی امیدی
تو” یعنی
تعادل در بی قراریهای مدام
تو”
تفسیر تمام دوست داشتنهای دنیا هستی
زمان تو را کهنه نمی کند
هنوز تماشایت می کنم
دلم بـہ بهانـہ ندیدنت گریست ...
بگذار بگرید و بداند هرچـہ خواست همیشـہ نیست …
وقتی در زندگیتان اتفاقاتی بد میافتد
کتاب را نبندید
ورق بزنید و فصلی تازه را شروع کنید
گاهی وقتا معنیه هیچی
واقعا هیچی نیست
تناقض یعنی جایی که یه کلمه،
معنیش برعکس خودش باشه
مثل وقتایی که یه نفر رو صدا می زنی
و بعد از جوابش
آروم می گی هیچی
کی می دونه
توی این هیچی
چقدر "دوستت دارم" جا مونده؟.
مهم نیست چقدر دور
چقدر نزدیک
مهم اینه که یه نفر توی زندگیت باشه
که بتونی صداش کنی
و بهش بگی
هیچی
آنها ڪـہ گـ؋ـتـہ اند : "دورے و دوستے "
یا طعم دورے نچشیدہ اند یا درد دورے نڪشیدہ اند ...
جان دلم ، قراراست مانند درخت ریشـہ ڪنم
شڪو؋ــہ دهم ، برایت زندگے باشم بهارم مے شوے .. !؟
مبادا فاصله بیافتد بین دوستت دارم هایتان
مبادا زمان چنبره بزند بین دیدارهایتان
آدم از یک جایی به بعد
دلتنگی را یادش میرود
آدم از یک جایی به بعد
با خودش زندگی می کند...
"پشت این چشم ها...
ابرها درگیرند...
و من...
کنار خنده هایت...
می مانم...
در این دقایق دلتنگی... "
کنار آشنایی تو آشیانه میکنم ،
فضای آشیانه را پر از ترانه میکنم ...
کسیسوالمیکند«به خاطرچه زندهای...؟»
و من برای زندگی تو را بهانه میکنم ...
#نیمایوشیج