اگر قرار است برای چیزی زندگی خود را خرج کنیم ، بهتر آن است که آنرا خرج لطافت یک لبخند و یا نوازشی عاشقانه کنیم ...
ڪاش ، "باهم بودنهایمان" را قدر بدانیم!!!
بـہ خـدا قسم " نبودنها "همین نزدیڪیهاست" ... !
چشم هایم را می بندم
تا تو را
فقط تو را میان همه ی تلخی ها
تصور کنم
اینجا ابرها باران ندارند
صورتم خیس خیالات توست
میخواهی
من را
به بیخبری از خودت
عادت بدهی ؟
من
به بیخبری از تو
عادت نمیکنم به نبودنت عادت نمیکنم به بودنت عادت نمیکنم
من
فقط میتوانم
عاشق بشوم
که شدهام
افشین یداللهی
ﺳﮑﻮﺕ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﺭﺍ ﺑﺎ ﻫﻢ
ﯾﮑﯽ ﻣﯿﮑﻨﻢ
ﻓﺮﯾﺎﺩﯼ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ
ﻣﯽ ﺷﻨﻮﯼ
ﻓﺮﯾﺎﺩ ﺑﯽ ﺻﺪﺍ ﺭﺍ
ﻓﺮﯾﺎﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺳﮑﻮﺗﺶ
ﻓﻘﻂ ﯾﮏ ﭼﯿﺰ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﺪ
ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ
ﺩﻭﺳﺘﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺵ
به ماه نگاه می کنم
تا در لحظه های تو شریک باشم
آه که چقدر بی توام
بگذار قصه را از اینجا شروع کنم
از همین بی تو بودن ها
از همین سایه روشن چشم های ابری ات
که تا به خود می آیم باریده ای و تابیده ای و رفته ای
بگذار از همین جا شروع کنم
از خودم که شبی مهتابی برای همیشه با آخرین قطار رفت
همان رهگذر که پشت بخارهای روی پنجره
در شبی برفی گم شد
گفتم خودم
راستی تازگی ها او را ندیده ای؟
روزهایم ته کشیـــده اند
صدایـــــم کن...
تا از لهجـــه کلامــت،
سپیــــــده در من برویــــــــد..
این چندمین شب است ،
که بیدار مانده ام ...!
آنگونه ام که خواب هم ،
قبولم نمی کند ...!
هنوز
زیباترین روزهایمان
به گمانم نیامده است
هنوز
قشنگترین واژه ها را
برایت نگفته ام
هنوز
بکرترین سلیقه ها را
به پایت نریخته ام
تو” یعنی
شادی در هجوم بی امیدی
تو” یعنی
تعادل در بی قراریهای مدام
تو”
تفسیر تمام دوست داشتنهای دنیا هستی
زمان تو را کهنه نمی کند
هنوز تماشایت می کنم
دلم بـہ بهانـہ ندیدنت گریست ...
بگذار بگرید و بداند هرچـہ خواست همیشـہ نیست …