آنکه دائم نفسش حس تو را داشت منم
این چنین عشق تو در سینه نگهـــداشت منم.. .
آنکه در ناز فرو رفته و شاداب ، توئی
آنکه دل کاشت ولی دلهره برداشت منم....
دگر آنکه نگشود دفتر احساس ، توئی
آنکه رویای تو را خاطره پنداشت منم....
آنکه کافر به دل مومن من بود توئی
آنکه هر شعر تو را معجزه انگاشت منم.....
آنکه بر سینه ی من خنجر غم کوفت توئی
او که قامت به قد تیر بر افراشت منم.....
او که در باغ غزل گشت و خرامید توئی
او که یک بوته در این باغچه نگذاشت منم....
او که عاقل شد و راه خردش جست ، توئی
آن که در مزرعه اش بذر جنون کاشت منم ...
کاش یادمان بماند...!!
باشکستن دل دیگران ماخوشبخت ترنمی شویم...
کاش بدانیم ....!!!
اگردلیل اشک کسی شویم دیگربااو؛؛
طرف نیستیم.......
با خدای اوطرفیم....!!