وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

زهرا شعبانی / حال من و تمــــام غزلــها گرفته است

وقتی که حالت از غم دنیا گرفته است

 

حال من و تمــــام غزلــها گرفته است

 

دلشوره های خود بخود چند روز پیش

 

حالا چقدر یک شبه معنا گرفته است

 

بعد از تـو جای آن همه تاب و تب مرا

 

مشتی چرا و باید و اما گرفته است

 

این سرنوشت غمزده تاوان عشق را

 

روزی هــزار مرتبـه از ما گرفته است

 

حتی خدا نخواست ببیند در این جهان

 

کار دو عاشق اینهمه بالا گرفته است

 

یک لحظه چشم بستم و دیدم کسی برام

 

تصمیـــم گریـــــه آور کبری گرفتـــــه است

 

حالا منـــــم و میــز و دو فنــجان قهـوه و...

 

مردی که روی صندلی ات جا گرفته است

 

حرفــــی نمــــی زنم نکند بـــــرملا شود

 

بغضی که توی حنجره ام پا گرفته است

 

دارد بـــه عمق فاجعه پــــی میبرد دلم

 

نفرین نکن که آه تو من را گرفته است!

 

 

 

زهرا شعبانی

ناصر رحیمی آذر / بکش سرنگ جنــون را بزن میان رگم

بکش سرنگ جنــــــون را بزن میان رگم

 

 تا که تکه پاره شود این حضور بی‌ ثمرم

 

بزن،به سخره بگیر این حدیث چون و چرا را

 

بزن خلاصه کن این رنـــج‌های روز و شبـــم

 

دگر چه غم که جهانی‌ تو را نمیفهمد

 

 بباف پود کـــــفن را به تار جان و تنم

 

بزن بـــه سیم نفس گیر هـــر چــــه بادا باد

 

"چه جای شکر و شکایت ز نقش نیک‌ و بدم"

 

اسیر لــعنت بودن نباش،غیرت کن

 

 بپاش گرد عدم را به شوره زار تنم

 

بزن کــــه خیر ندیدیم از این جهان شما

 

 که باد مال شما من همیشه در عجبـم

 

چگونه میشود آخر تــــو سیب میدزدی

 

 و من به جرم نکرده اسیر دست غمم

 

چه استعاره ی زشتیست این جهان شما

 

 دچار درد نفس گیر واژه هاست این غزلـم

 

چه حسّ منبسطی گر‌ گرفته در رگ هام

 

"جهان پر از تو و من شد پر از خدا که منم"

 

تو مبتلای جهانی‌ به این سفر شک کن

 

بکش سرنگ جنـــون را بزن میان رگــم

 

ناصر رحیمی آذر

متن آهنگ یه عمره مرتضی پاشایی

متن آهنگ یه عمره مرتضی پاشایی
غبار غم گرفته شیشه ی دلم
شکستن عادت همیشه ی دلم
دوباره از کنار گریه رد شدم
بجای خودت دوباره با خودم بدم
کنارمی غمامو کم نمیکنی
یه لحظه هم نوازشم نمیکنی
منو به خلوت خودت نمیبری
یه عمره بی دلیل تو ازم دلخوری
دریاموزیک
یه عمره من کنار تو قدم نمیزنم
یه عمره میشکنم یه لحظه دم نمیزنم
یه عمره حسرت فقط یکم محبت
یه عمره بودنت کنار من یه عادته
باید بشه دوباره عاشقم شی
باید بشه مثل گذشته ها شی
باید بتونمو دووم بیارم
دوست دارم که چاره ای ندارم
یه روز تمام خونه غرق خنده بود
نمیشه دلخوشیم تموم شه خیلی زود
دلم میخواد نگام کنی یجوری خاص
دلم میخواد دوباره باورم کنی
بفهمی معنی نفس کشیدنی
دلم میخواد ببینی من کنارتم
دلم میخواد بفهمی بی قرارتم
یه عمره من کنار تو قدم نمیزنم
یه عمره میشکنم یه لحظه دم نمیزنم
یه عمره حسرت فقط یکم محبت
یه عمره بودنت کنار من یه عادته
باید بشه دوباره عاشقم شی
باید بشه مثل گذشته ها شی
باید بتونمو دووم بیارم
دوست دارم که چاره ای ندارم

پیشرفت من توئی


پیشرفت من توئی ! 

که میگذاری 

هر لحظه 

بیشتر 

عاشقت شوم . . .


زندگی باید کرد


زندگی باید کرد، 

گاه با یک گل سرخ، 

گاه با یک دل تنگ، 

گاه باید رویید در پس یک باران، 

گاه باید خندید بر غم بی پایان، 

زندگی باور می خواهد! 

آن هم از جنس امید، 

هر کجا خسته شدی یا که پر غصه شدی! 

تو بگو از ته دل، 

"من خدا را دارم"...!!!


چه کرده ای با من

چه کــرده ای با مــن

حتی در ســـردترین شــب سال

نام تورا بــــبرم
...
بهـــار میــــشود ...

ساعت عاشقی

قلــبم
چه کــوک استــــ
همـــیشه بر
ساعت عاشقی

 با طپشهای قــلبـــــ ِ تو
مـــیزان و جور ستــــ

حواس پرت

بـــی تـو
چــه حـــواس پــرت شـــده ام

کـــسی اسمــم را میــپرســد

نام تــورا میـــگویم

تقویم

تـو که
بهتـــر میـــدانی

اگر نیــــــــایـی

تقـــویــم
روی ِ آخـــرین روز ســـال
خواهد مانـــد
.
.


نیلوفر.ثانی.

سرزمین تو

جهان از تو پر میشود
وقتی چشمانت را میگشایی
دنیای من لبریز عشق میشود
وقتی تو اینجایی
دلم سرزمین خوب توست
قدم بردار

دلم در انتظار روی توست


محبوب دل

آخر روزی
دلت را خواهم برد
اگر بار سفر بندی
اگر تا سرزمینی دور
بگریزی
بدنبالت
پروانه خواهم شد .
راه گریزی نیست
بیا

محبوب دل من شو ....


دلم پر پر میزند

ای از یــاد بـــرده مرا
هنوز هــــم
باران که میـــبارد
دلم تنـــها
به خاطـــــره ی تو
ســـر میزند
دستــــهایم فقط
به دستــــهای تـــو
پل مـــیزند
مانـــده در گذشـــته ای دور
فاصـــله را بردار
هنـــوز هم دلــــم
برای دیــــدن تو
پــر پـــر مــــیزند


سکوت عاشقانه


میترسم 

بگویم

دوست َت دارم

 

کسی بشنود و 

چشمی شور باشد 

 

نگفته در دهانم 

یخ بزند 

عاشقانه هایم 

 

از سکوتم 

 

امـــا

تو بخـــوان  هــــمه را

 

 

 

 

 

 

 

نیلوفرثانی


تولد ترانه / شمس لنگرودی

بی‌آن‌که بوی تو مستم کند

تا ده می‌شمارم

انگشتانم گرد کمرگاه مدادم تاب می‌خورند

و ترانه‌ای متولد می‌شود

که زاده‌ی دست‌های توست

شاعرم

به از تو سرودن معتادم

شمس لنگرودی

شعر : الفبا ... شاعر : شمس لنگرودی

الفبا برای سخن گفتن نیست
برای نوشتن نام توست
اعداد ...
پیش از تولد تو به صف ایستادند
تا راز زادروز تو را بدانند
دست‌های من
برای جست و جوی تو پیدا شدند
دهانم
کشف دهان توست
ای کاشف آتش
در آسمان دلم توده برفی است
که به خنده‌های تو دل بسته است

شمس لنگرودی

شمس لنگرودی

خلاصه بهاری دیگر

بی حضور تو

از راه می رسد

و آن چه که زیبا نیست

زندگی نیست

روزگار است...

 

از شمس لنگرودی

دوبیتی دلنشین از رودکی

رودکی :

با آنکه دلم از غم عشقت خون است

شادی به غم توام ز غم افزونست

 

اندیشه کنم هر شب و گویم : یا رب

هجرانش چونین است ، وصالش چون است ؟

داستان همای / عطار نیشابوری

پیش جمع آمد همای سایه بخش

خسروان را ظل او سرمایه بخش

زان همای بس همایون آمد او

کز همه در همت افزون آمد او

گفت ای پرندگان بحر و بر

من نیم مرغی چو مرغان دگر

همت عالیم در کار آمدست

عزلت از خلقم پدیدار آمدست

نفس سگ را خوار دارم لاجرم

عزت از من یافت افریدون و جم

پادشاهان سایه پرورد من‌اند

بس گدای طبع نی مرد من‌اند

نفس سگ را استخوانی می‌دهم

روح را زین سگ امانی می‌دهم

نفس را چون استخوان دادم مدام

جان من زان یافت این عالی مقام

آنک شه خیزد ز ظل پر او

چون توان پیچید سر از فر او

جمله را در پر او باید نشست

تا ز ظلش ذره‌ای آید به دست

کی شود سیمرغ سرکش یار من

بس بود خسرو نشانی کار من

هدهدش گفت ای غرورت کرده بند

سایه در چین، بیش از این برخود مخند

نیستت خسرو نشانی این زمان

همچو سگ با استخوانی این زمان

خسروان را کاشکی ننشانیی

خویش را از استخوان برهانیی

من گرفتم خود که شاهان جهان

جمله از ظل تو خیزند این زمان

لیک فردا در بلا عمر داز

جمله از شاهی خود مانند باز

سایهٔ تو گر ندیدی شهریار

در بلاکی ماندی روز شمار

عطار نیشابوری