وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

بعضی صبحها که ازخواب پا میشی


بعضی صبحها که ازخواب پا میشی
باخودت فکرمیکنی: نمیتونم از پسش بربیام و بعد تو دلت میخندی
چون یاد تمام صبحهایی میفتی که این فکر رو داشتی

بـــــــــودن و مـــــانـــــدن


بـــــــــودن و مـــــانـــــدن
حــوصله می خــواهــد
و مــــــڹ ایـــڹ روزهــا
چقـدر بـی حـوصلـه ام

مدتیست تعطیل است
مثڸ جمعـه

مـــــن می‌روم ز کوی تو و دل نمی‌رود


مـــــن می‌روم ز کوی تو و دل نمی‌رود

ایـــــن زورق شکسته ز ساحل نمی‌رود

گویند دل ز عشق تو بــــرگیرم ای دریغ

کاری که خود زِدست من و دل نمی‌رود

در فکر تو بودم غزلی ناب نوشتم


در فکر تو بودم غزلی ناب نوشتم

با جوهر عشق از دل بی تاب نوشتم

من شاعر لبخندِ توام عشق منی تو

ازچشم تودر سایه ی مهتاب نوشتم

شبـها یادت از چشمانم چکه میکند


شبـها
یادت از چشمانم چکه میکند
و بغضهایم فریاد میکنند

و بیچاره بالشم که هرشب تاوان
این نبودنت را گردن میگیرد...