روزی به دیدارم خواهی آمد که دیگر نمیشناسمت
شاخه گلی روی زانوانم میگذاری
سری تکان میدهی
و میروی
من
خیره به خالی دنیا
به ناگهان، رفتنت را میشناسم
میرسد روزی که در تنهاییت یادم کنی
فکر آن باشی که یکبار دگر شادم کنی
میرسد آن لحظه که اندر سکوت تلخ خود
در سرت حتی هوای داد و فریادم کنی
میرسد روزی کنار بیستون شیرین شوی
در خیالت هم مرا مانند فرهادم کنی
میرسد روزی که مردم بشکنند قلب تو را
آن زمان شاید جدا از کل افرادم کنی
میرسد روزی که خاری در دل صحرا شوی
آرزوی گل شدن در باغ آبادم کنی
میرسد روزی بگویی کاش پیشم مانده بود
مرده ام سودی ندارد آن زمان یادم کنی....
به اشکهایت بیاموز
هر کسی ارزش گریستن ندارد.
به گوشهایت بیاموز
هر صدایی ارزش شنیدن ندارد.
به قلبت بیاموز
هر کسی ارزش تپیدن ندارد.
و به روحت بیاموز که
هر کسی ارزش خواستن ندارد.
همه چیز کهنه می شود
و اگر کمی کوتاهی کنیم عشق نیز!
بهانه ها ،
جای حس های عاشقانه را خوب می گیرند...
دیدن هر بامداد ...
اتفاق ساده ای نیست ،
لحظه را دریاب ...
کینه را به دوش نکش ،
دلت را آزاد کن ...
از فرداهای زیباتر لذت ببر ... !
خوشحالم که می تونی مهمترین درس زندگیت رو یاد بگیری :
تو نمی تونی روی هیچ کس غیر از خودت حساب کنی
ناراحت کننده است ولی واقعیت داره ! ...