وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

به هم ریخته ای مرا ...


به هم ریخته ای مرا ...

اعصابم، آرام نیست!

فنجان آرامش بخش شیرین بیانت،

جوابگو نیست!

هنوز هم،

نمی توانی با حرف هایت،

عشق را، ‌در قلبم مجاب کنی ...

نیامدن هم اندازه ای دارد جانم


نیامدن هم
اندازه ای دارد جانم
انتظارش بی مزه می شود
و آدمیزاد می ماند
با عشقی نخ نما شده
که دیگر
هیچ کجای دل
جایش نیست

تخم مرغ یک رنگ است


تخم مرغ یک رنگ است
اما
وقتی شکستی اش
دورنگ می شود
پس انتظار نداشته باش
آدمی را که شکستی
با تو یک رنگ باشد . .

مثل گیسٖویی که باد آن را پریشان می کند

مثل گیسٖویی که باد آن را پریشان می کند

هــر دلی را روزگاری عـــشــق ویــران می کند...

جانانِ من!

جانانِ من!
نمیدانی صدایَت
چه بوسیدنی می شود،
وقتی با اشتیاق،
"صبح بخیر"هایت را
نِثارم میکنی و‌
صبحم را به زیباترین
شکلِ ممکن بخیر می کنی.‌‌‌.‌.

"تحویل "بگیر؛

"تحویل "بگیر؛
سالى که نو میشود
و تویى که از نو نیستى!
شبیه تُنگِ پر از آبى که عید نشده ماهىِ قرمزش میمیرد!
شبیه سبزه اى که درست شب بیستُ نهم سرما میزند!
سیبى که کال چیده اند
و ...
می دانى؛
"نداشتنت "همان بغضى ست
که تا <<حول حالنا>> مى خوانند میشکند!
#علی_قاضی_نظام

اونایی که یهو


اونایی که یهو

دست از گفتن ناراحتیشون برمیدارن

و ساکت میشن

الزاماً مشکلشون حل نشده


اینا فهمیدن

حرف زدن هیچی رو حل نمیکنه...

روزگاری داشتیم و عشق بود و عشق...حالی داشت

روزگاری داشتیم و عشق بود و عشق...حالی داشت
بی خیالِ زندگی بودیم و او در سر خیالی داشت

با "اشارتِ نظر"* آرامشِ دنیای هم بودیم
نامه هامان گرچه گاهی از غمِ دوری ملالی داشت

در پناهِ گیسوانش دستمان بر گردنِ هم بود
خلوتِ ما در هجومِ برف و باران "چتر" و "شال"ی داشت

عشقِ "حافظ" بود و با "شاخ نباتش" زندگی می کرد
شعر با قندِ لب و چشم سیاهش خطّ و خالی داشت

شب که می آمد به خوابم گود می افتاد آغوشم
ماهِ من بر گونه اش وقتی که می خندید "چال"ی داشت

گوشه ای تا صبح حالِ "منزوی" را بغض می کردیم
بی هوا باران که می آمد برایم دستمالی داشت

"زندگی می گفت:باید زیست...باید زیست"*...اما آه...
آخرین آغوشمان در باد...بغضی داشت...حالی داشت...!

خیلی سخته…

خیلی سخته…
به خاطر کسی که دوسش داری…
همه چیز رو از سر راهت خط بزنی…!!
بعد بفهمی…
خودت تو لیستی بودی که…!
اون به خاطر یکی دیگه…
خطت زده..!

رِفیـــــــــق بُودنِت بهمـــْْْ

رِفیـــــــــق بُودنِت بهمـــْْْ
آرامشــ میدهٍِ مرسے ڪہْٰ هستےٰٖ
میشہـٓ همیشہ باشےْٰٖ؟

ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ

ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ
ﮐﺴﯽ ﺳﺖ ﮐﻪ ﻻﺑﻼﯼ ﺷﻠﻮﻏﯽ ﻫﺎﯼ ﺭﻭﺯﻣﺮﻩ ﺫﻫﻨﺶ ,ﮔﻤﻢ
ﻧﻤﯽ ﮐﻨﺪ ﻭﺑﻪ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺗﺮﺍﻓﯿﮏ ﭘﺮ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ ﺯﻧﺪﮔﯽ , ﻣﺮﺍ
ﺍﻧﺘﻬﺎﯼ ﮐﻮﭼﻪ ﺑﻦ ﺑﺴﺖ ﺟﺎ ﻧﻤﯽ ﮔﺬﺍﺭﺩ.
ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ
ﺟﺴﺎﺭﺕ ﺭﺍﺳﺘﮕﻮ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﻪ ﭼﺸﻤﺎﻧﻢ ﺭﺍ ﺑﻠﺪ ﺳﺖ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ
ﻓﺮﺍﺭ ﺍﺯ ﻧﺪﯾﺪﻥ ﺩﺭﻭﻍ ﻫﺎﯾﺶ
ﺑﻪ ﺳﺎﯾﻪ ﻫﺎ ﭘﻨﺎﻩ ﻧﻤﯽ ﺑﺮﺩ.
ﻗﻬﺮﻣﺎﻥ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﻣﻦ
ﺩﺭ ﭘﯽ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﻓﺮﺻﺖ ﻫﺎﯼ ﺑﻬﺘﺮ , ﻣﺮﺍ ﻣﯿﺎﻥ ﺑﻮﺩ
ﻭ ﻧﺒﻮﺩﺵ ﻣﺤﮏ ﻧﻤﯽ ﺯﻧﺪ
ﺍﻭ ﮐﺎﺷﻒ ﻣﻨﺴﺖ
ﻧﻪ ﺑﺮ ﻫﻢ ﺯﻧﻨﺪﻩ ﺍﻡ
ﻭ ﻣﻦ , قهرمان زندگیم را پیدا کردم

محبـت تـو را می پذیــرم

محبـت تـو را می پذیــرم

بی آنکـه "دغدغـه فــردا "داشـته باشـم؛

چـون می دانــم" فـــردا "

بیـش از امـروز دوسـ♡ـتت خواهـم داشــت