وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

من خــــــــــوشبخــــت ترینم ..

من خــــــــــوشبخــــت ترینم ..
چـــون تــــــــو رو دارم ..
تــــــویی که ..
حتـــــی فکر کردن بهت ..
قلبمـــــو گرم میکـــــنه ..
تـــــو رو با همـــه دنیــــــا هم عوض نمیکنم .
هیـــــچوقت اینقــــــدر آرامش نداشتـــم
محبوب ِ قلبـــــم ..
دوستــــــت دارم

دلم برایت تنگ شده ولی

دلم برایت تنگ شده ولی
یک وقت خیال برگشتن نکنی ها!
دوست دارم ببینمت اما برنگرد!
چند روزی ست وقتی میخواهم کسی را صدا بزنم
اسم تو را میبرم!
هر کس هم که نمی دانست جریان من و تو را فهمید!
راستی...
دوستت دارم!
فقط
یک وقت فردا صبح برنگردی!!
لباسی را که برایم خریدی هر پنجشنبه
از طرف تو به خودم هدیه میدهم و خودم را میبوسم و تولدم را تبریک میگویم!
حواست که بود؟گفتم بر نگردی!
این ها را گفتم تا بدانی سخت فراموشت کرده ام !
همین..

تخم مرغ یک رنگ است

تخم مرغ یک رنگ است
اما
وقتی شکستی اش
دورنگ می شود
پس انتظار نداشته باش
آدمی را که شکستی
با تو یک رنگ باشد . .

بعضی ها هستن که یه جور خاص دوست داشتنین

بعضی ها هستن که یه جور خاص دوست داشتنین

یه جور عجیب دلنشینن.دست خودشونم نیست...
انگار خدا یه جور دیگه خلقشون کرده،مثلا ساعت ها کنارشون میشینی
و خسته نمیشی.اصلا سیر نمیشی از شنیدن صداشون.

وقت خداحافظی با این آدما یهو دلت میگیره و ته دلت میگی:

کاش بیشتر میموند.

اسمشو عشق نمیذارم.شاید یه دوست داشتن عجیبه که
هر کسی ممکنه حسش کنه.

من اسمشو "عزیز دل کسی بودن میذارم"

بعضیا عزیز دلت هستن،همونا که همیشه دلت قرصه که تا آخر عمر

با همون کیفیت کنارت هستن.

همونا که دلگیرت نمیکنن.همونا که دوست داشتنشون بی قید و شرطه.

در زندگی همه این بعضیا وجود دارن که اصلا نمیشه دوستشون نداشت

و من چقد این بعضیا رو دوست دارم

بـرآے ِ فرآمـوش کردنـَـتــــ

بـرآے ِ فرآمـوش کردنـَـتــــ ، هـر شـَب آرزوے ِ آلــزآیمـر مـے کنـَمــــ .

 
خــوش ہحــآل ِ تــو ،

 
 
کہ وقتــے " او " آمـــد ؛ بـدوטּ ِ هیــچ دردِســَرے ،

 
فرامــوشـــَم کــَرבے...

خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمد

خوابم آشفت و سرخفته به دامان آمد
خواب دیدم که خیال تو به مهمان آمد

گوئی از نقد شبابم به شب قدر و برات
گنجی از نو به سراغ دل ویران آمد

ماه درویش نواز از پس قرنی بازم
مردمی کرد و بر این روزن زندان آمد

دل همه کوکبه سازی و شب افروزی شد
تا به چشمم همه آفاق چراغان آمد

وعده وصل ابد دادی و دندان به جگر
پا فشردم همه تا عمر به پایان آمد

#شهریار

پشت دریاها شهریستــــ که یکـــ

 پشت دریاها شهریستــــ که یکـــ
  دوستــــــ در آنـــــ جا دارد
  هرکجـــــا هستــــــــــ
  به هر فــــــــکـر
  به هرحالـــــ
  به هرکــار
  عزیز استـــــــــ
  خدایا تو
  نگهدارشـــــ باشـــــــ

بعضی ها آرامش مطلق اند

 بعضی ها آرامش مطلق اند
  لبخندشانـــــ
  برق چشمانشانــــــ
  اصل کار طپش قلبشانـــــــ
  انگار یک دنیا آرامشـــ
  به رگ و ریشه اتـــــ
  تزریق میکننـــد
  ومنــ چقدردوستـــدارمـ
  اینـ بعضیـ هارا

قصه ام با تو همین است ز خود بی خبرم


قصه ام با تو همین است ز خود بی خبرم
نه شبم هست و نه روز و نه قرار دگرم

رفتی و فاصله ها با من حیران گفتند
قصه ای را که ندانستم و آمد به سرم

مثل یک تکۀ سرگشتۀ افتاده به موج
من در اندیشۀ بی ساحل تو غوطه ورم

رسم این است که من ناز کنم تا تو نیاز
من ِ لیلا ز تو مجنون تر و دیوانه ترم

اندکی گفتم و این قصه دراز است هنوز
که شب عشق تو را نیست هوای سَحَرم