دلم برایت تنگ شده ولی
یک وقت خیال برگشتن نکنی ها!
دوست دارم ببینمت اما برنگرد!
چند روزی ست وقتی میخواهم کسی را صدا بزنم
اسم تو را میبرم!
هر کس هم که نمی دانست جریان من و تو را فهمید!
راستی...
دوستت دارم!
فقط
یک وقت فردا صبح برنگردی!!
لباسی را که برایم خریدی هر پنجشنبه
از طرف تو به خودم هدیه میدهم و خودم را میبوسم و تولدم را تبریک میگویم!
حواست که بود؟گفتم بر نگردی!
این ها را گفتم تا بدانی سخت فراموشت کرده ام !
همین..
قصه ام با تو همین است ز خود بی خبرم
نه شبم هست و نه روز و نه قرار دگرم
رفتی و فاصله ها با من حیران گفتند
قصه ای را که ندانستم و آمد به سرم
مثل یک تکۀ سرگشتۀ افتاده به موج
من در اندیشۀ بی ساحل تو غوطه ورم
رسم این است که من ناز کنم تا تو نیاز
من ِ لیلا ز تو مجنون تر و دیوانه ترم
اندکی گفتم و این قصه دراز است هنوز
که شب عشق تو را نیست هوای سَحَرم