من به تو می اندیشم
شعرهایم مرا پشت سرمی گذارند
و ناگهان من
که میان بودُ نبودت
به نظاره ی واژه هایی ایستاده ام
که عازم سفر تنهایی اند
ﺑﯿــﺨــﯿــــﺎﻟﺖ ﻣﯿﺸــــﻮم! ﺑـــﺮو..! ﻣﻦ اﮔﺮ ٰﻣـــــــﻦ ﺑﺎﺷﻢ اﺷــــﮑﯽ ﺑﺮای ﮐـــســـی که ﻣﺮا “ٰﻣــــﻔـــﺖ ٰﻓﺮوﺧﺖ” ﻧﻤـﯿﺮﯾﺰم…
باورت بشود یا نه ...
روزی می رسد ...
که دلت برای هیچ کس به اندازه من تنگ نخواهد شد !
برای نگاه کردنم .. خندیدنم ..
و حتـــی اذیت کردنم ...
برای تمام لحظاتى که در کنارم داشتی !
روزی خواهد رسید که در حسرت تکرار دوباره من خواهی بود ...
می دانم روزی که نباشم هیچکس تکرار من نخواهد شد ...