وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

خندہ یِ اول صبح ات چـہ شیرین است


خندہ یِ اول صبح ات چـہ شیرین است
آدم دلشِ نمے آید از " تو " چشم بردارد ...

سلام بهونه قشنگ من برای زندگی


سلام بهونه قشنگ من برای زندگی
آره باز منم همون دیوونه ی همیشگی
فدای مهربونیات چه می کنی با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود این نامه رو واست نوشت
حال من رو اگه بخوای رنگ گلای قالیه
جای نگاهت بد جوری تو صحن چشمام خالیه
ابرا همه پیش منن اینجا هوا پر از غمه
از غصه هام هر چی بگم جون خودت بازم کمه
دیشب دلم گرفته بود رفتم کنار آسمون
فریاد زدم یا تو بیا یا من و پیشت برسون
فدای تو! نمی دونی بی تو چه دردی کشیدم
حقیقت رو واست بگم به آخر خط رسیدم
رفتی و من تنها شدم با غصه های زندگی
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگی
نمی دونی چه قدر دلم تنگه برای دیدنت
برای مهربونیات نوازشات بوسیدنت
به خاطرت مونده یکی همیشه چشم به راهته
یه قلب تنها و کبود هلاک یه نگاهته
من می دونم همین روزا عشق من از یادت میره
بعدش خبر میدن بیا که داره دوستت میمیره
روزات بلنده یا کوتاه دوست شدی اونجا با کسی
بیشتر از این من و نذار تو غصه و دلواپسی
یه وقت من و گم نکنی تو دود اون شهر غریب
یه سرزمین غربته با صد نیرنگ و فریب
فدای تو یه وقت شبا بی خوابی خستت نکنه
غم غریبی عزیزم زرد و شکستت نکنه
چادر شب لطیف تو از روت شبا پس نزنی
تنگ بلور آب تو یه وقت ناغافل نشکنی
اگه واست زحمتی نیست بر سر عهد مون بمون
منم تو رو سپردم دست خدای مهربون
راستی دیروز بارون اومد من و خیالت تر شدیم
رفتیم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شدیم
از وقتی رفتی آسمونمون پر کبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتی رفتی بد تره
غصه نخور تا تو بیای حال منم این جوریه
سرفه های مکررم مال هوای دوریه
گلدون شمعدونی مونم عجیب واست دلواپسه
مثه یه بچه که بار اوله میره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش میگذره ؟
دلت می خواد می اومدم یا تنها رفتی بهتره
از وقتی رفتی تو چشام فقط شده کاسه خون
همش یه چشمم به دره چشم دیگم به آسمون
یادت می آد گریه هامو ریختم کنار پنجره
داد کشیدم تو رو خدا نامه بده یادت نره
یادت میآد خندیدی و گفتی حالا بذار برم
تو رفتی و من تا حالا کنار در منتظرم
امروز دیدم دیگه داری من رو فراموش می کنی
فانوس آرزوهامونو داری خاموش میکنی
گفتم واست نامه بدم نگی عجب چه بی وفاست
با این که من خوب می دونم جواب نامه با خداست
عکسای نازنین تو با چند تا گل کنارمه
یه بغض کهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دلیل زندگی با یه غمی دوست دارم
داغ دلم تازه میشه اسمت و وقتی می آرم
وقتی تو نیستی چه کنم با این دل بهونه گیر
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هیچ وقت نگیر
حرف منو به دل نگیر همش مال غریبیه
تو رفتی و من غریب شدم چه دنیای عجیبیه
زودتر بیا بدون تو اینجا واسم جهنمه
دیوار خونمون پر از سایه ی غصه و غمه
تحملی که تو دادی دیگه داره تموم میشه
مگه نگفتی همه جا ماله منی تا همیشه
دلم واست شور می زنه این دل و بی خبر نذار
تو رو خدا با خوبیات رو هیچ دلی اثر نذار
فکر نکنی از راه دور دارم سفارش میکنم
به جون تو فقط دارم یه قدری خواهش میکنم
اگه بخوام برات بگم شاید بشه صد تا کتاب
که هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
می گم شبا ستاره ها تا می تونن دعات کنن
نورشونو بدرقه پاکی خنده هات کنن
یه شب تو پاییز که غمت سر به سر دل می ذاره
بهار همون کسی که بیشتر از همه دوست داره
#مریم_حیدرزاده

آرام جانم؛ تو را


آرام جانم؛

تو را 
با سبک تمام شعرها
در دیوان اشعار می نویسم

تا عاشقی نماند
که تو را نخواند

و معشوقه ای نباشد
که تو را زمزمه نکند ...‌.

راز بزرگ زندگی قانون جذب است


راز بزرگ زندگی قانون جذب است
قانون جـــــــــــذب را می توان قانون خلـــــــــــــق نیز نامید.
به عبارتی دیگر
زندگـــــــــــــی برای شما اتفــــــــــــــاق نمی افتد،
بلکه شما آنرا خلق می کنید...

؋ــقط براے تـو ساڪتم....!


؋ــقط براے تـو ساڪتم....!
نـہ اینڪـہ ؋ـراموشت ڪردہ باشم
صبر ڪردم ببـینم تو هم دلتـنگم مے شوے ...

آخرشم تا اخر شب


آخرشم
تا اخر شب
من موندم و اون خاطرات …

دلم بـہ بهانـہ ے ندیدنت گریست ..


دلم بـہ بهانـہ ے ندیدنت گریست ...
بگذار بگرید و بداند هر چـہ خواست همیشـہ نیست ...

یڪ نـ؋ـر هست ڪـہ گم ڪردہ


یڪ نـ؋ـر هست ڪـہ گم ڪردہ دلش را اینجا
بـہ خودش پس بدہ بے زحمت ، اگر دست شماست ...

" خداوندا "


" خداوندا "

آرامشی عطا فرما ...!
تا بپذیرم ،
آنچه را که نمیتوانم تغییر دهم
شهامتی ،
تا تغییر دهم آنچه را که میتوانم
و تفاوتی ،
که معنی این دو را بدانم

آمین...

گـ؋ـتم بـہ دل

گـ؋ـتم بـہ دل
عاشق مشو جایے براے عشق نیست
گـ؋ـتا بـہ من اے بے خرد خود ڪردہ را تدبیر نیست ...

تو همان حضورِ مطلقے ڪہ


تو همان
حضورِ مطلقے ڪہ سایہ انداختہ‌ اے
رویِ تمام نداشتہ‌ هایم ، چہ تلــخ ، ندارمت ...

خودمان رو گول نزنیم


خودمان رو گول نزنیم
همـہ چیز را گردن سرنوشت نیندازیم
تقدیر چیست؟
حڪمت چیست؟
"او" نخواست
"او" و؋ـادارے را نمے دانست
"او" راـہ عاشقے را نمے دانست
"او" تعهدے بر قول و قرارمان نداشت
"او" وجدانے در وجودش نداشت
"او" حس و عاطـ؋ــہ اے نداشت
همین ..
مگر میشود عاشق بود و ر؋ـت؟
مگر میشود گریـہ معشوق خود را دید و
حسے نداشت؟
از محالات است!!
اصلا غیر ممڪن است ..
خودمان را گول نزنیم
"او" آمدہ بود ڪـہ برود
"او" انتخابے اشتباـہ بود
اشتباهے از دل و احساسات ما ، همین ...

مانده ام ... کدام یک واقعی تر


مانده ام ...
کدام یک واقعی تر
است !!!
خوابی که درونش هستی
یا
بیداری های که نیستی ....