من از خیال تو
حس حضور می خواهم
دلم گرفته و سنگ
صبور می خواهم
قسم به عمق نگاهت،
که دوستت دارم
تو را که خالصی و
بی غرور می خواهم....
پیش از آنی که بخواهی از کنارت میروم
تا بدانی ؛
عذر ما را خواستن ،
کار تو نیست...!
"کاظم بهمنی"
وقـتـے حـس میڪنم ...
جایــے در ایــטּ ڪره ے خاڪے . .
تــو نفـس میڪشـے و مـטּ ...
از هــماטּ نفـس هایتـــ ،،، نفـس میڪشم آرام مــی شوم !
تـو بــاش !!!
هـوایـتـــ ! بـویـت ! بـراے زنده مانـدنـم ڪافـــے ستـــ
بعضی صبحها که ازخواب پا میشی
باخودت فکرمیکنی: نمیتونم از پسش بربیام و بعد تو دلت میخندی
چون یاد تمام صبحهایی میفتی که این فکر رو داشتی
عشق لیاقت میخواهد
و عاشق شدن جرات
همیشه در پی
کسی باش که
با تمام کاستی ها و
کمی ها و عیب هایت
حاضر باشد به تو عشق بورزد
و تو را به همه دنیا نشان بدهد
در فکر تو بودم غزلی ناب نوشتم
با جوهر عشق از دل بی تاب نوشتم
من شاعر لبخندِ توام عشق منی تو
ازچشم تودر سایه ی مهتاب نوشتم