هیچ ڪس متوجـہ نمیشود ،
برخے آدمها ،
چـہ عذابے را تحمل میڪنند ،
تا آرام و خونسرد بـہ نظر برسند ...
انتظار بدترین درده
هیچوقت منتظره هیچکس نمون
مخصوصا وقتی عاشقشی...
چون انتظار ذره ذره روح و جسم و فکرت رو میخوره،
بعد به خودت میای میبینی هم به اون نرسیدی؛
هم هیچی ازت نمونده...
از آدمهاے پرتوقع فاصلـہ بگیر
اینها مقیاست را بـہ هم مے زنند
و حرمت مهرت را مے شڪنند .
چون آنها حافظـہ ے ضعیفے دارند
خوبـے ها را زود فراموش مـے ڪنند ...
ﻫﯿﭻ ﻭﻗﺖ
” ﺑﯽ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻆ ”
ﮐﺴﯽ ﺭﺍ ﺗﺮﮎ ﻧﮑﻦ
ﻧﻤﯽ ﺩﺍﻧﯽ،
ﭼﻪ ﺩﺭﺩ ﺑﺪﯼ ﺍﺳﺖ…
ﭘﯿﺮ ﺷﺪﻥ ﺩﺭ ﺧﻢ ﮐﻮﭼﻪ ﻫﺎﯼ
ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ...
دوری از این دیده،اما باز یادت می کنم
حرمت این آشنایی فرش راهت می کنم
در فراغت،غم حصار خنده هایم را شکست
باز هم از انتهای دل صدایت می کنم...
چه دعایی کنمت بهتر از این
خنده ات از ته دل,
گریه ات از سر شوق,
روزگارت همه شاد,
سفره ات رنگارنگ,
و تنی سالم وشاد
که بخندی همه عمر...
آهـای تـویی کـه داری ایـن پـسـتو میـخـونی !!!
آره با خـودتـــــم!!!
دعـــا میــکـنـم هـرچی آرزو تـو زندگـیـت داری
بـــــــش بــرسـی
وقـتـے حـس میڪنم ...
جایــے در ایــטּ ڪره ے خاڪے . .
تــو نفـس میڪشـے و مـטּ ...
از هــماטּ نفـس هایتـــ ،،، نفـس میڪشم آرام مــی شوم !
تـو بــاش !!!
هـوایـتـــ ! بـویـت ! بـراے زنده مانـدنـم ڪافـــے ستـــ
دارد
همه چیز
آن که تو را داشته باشد
شـــب زِ نـــور ماه
روی خویش را بیند سپید
من شبم تو مـــاه من
بر آسمان بی من مرو
بهترین چیزی که در زندگی
میتوان نگه داشت،
یکدیگر است
#دخترانہ
و تو آن شعر محالی که هنوز
با دو صد دلهره در حسرت آغاز توام
چشم بگشای و مرا باز صدا کن
" ای عشق"
#حمید_مصدق
با تمام نداشتـه هایم
دوستـت دارم
و این آغاز خودخواهـی من است
#تـو را فقط برای خودم میخواهـم
همیشه
برنده کسی است
که بلد است عشق بورزد
شکیبایی پیشه کند…
و ببخشاید
نه آنکس که بهتر
میداند و داوری میکند