وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ ﻫﻴﭻ ﮐﺲ

ﻫﻴﭻ ﻭﻗﺖ
ﻫﻴﭻ ﮐﺲ
ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻣﻦ
ﺩوﺳﺘﺖ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺩﺍﺷﺖ....
ﺍﻳﻦ ﺗــــﻮ
ﺍﻳﻦ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﺩﻣﻬـــﺎ.....

"ﺍﻟﻤﻴــﺮﺍ ﺩﻫﻨﻮﮮ"

من نام کسی نخوانده ام الا تو

من نام کسی نخوانده ام الا تو
با هیچ کسی نمانده ام الا تو

عید آمد و من خانه تکانی کردم
از دل همه را تکانده ام الا تو...

◄ جلیل صفربیگی

دارد همه چیز


دارد
همه چیز
آن که تو را داشته باشد
شـــب زِ نـــور ماه
روی خویش را بیند سپید
من شبم تو مـــاه من
بر آسمان بی من مرو

زندگــی جز نَفَســی نیســـت ،

زندگــی جز نَفَســی نیســـت ،
غنیمت شمرش

نیسـت امیــد
ڪه همواره #نَفَــــس بر گردد

#پروین_اعتصامی

۲۵اسفندماه سالروز بزرگداشت
اختـــرِ چــرخِ ادب، بـانـو
#پروین_اعتصامی گرامی باد.

زخمی اگر بر قلبت بنشیند؛

زخمی اگر بر قلبت بنشیند؛
تو،نه می توانی زخم را
از قلبت وا بکنی،
و نه می توانی قلبت را دور بیندازی،
زخم تکه ای از قلب توست...

#محمود_دولت_آبادی

دستان تو نقاشان ماهرند

دستان تو
نقاشان ماهرند
طرحی کشیده‌اند در من
مختصر به نام عشق

کلمات معنی تازه ای می یابند

کلمات معنی تازه ای می یابند
وقتی کنـار توام ...
مثلا آرام جان یعنی تـو .

دل را نمى شود همیشه همراه برد

دل را نمى شود همیشه همراه برد
گاهى باید گذاشت و گذشت و بى دل رفت و بى دل رسید
حالا مقصد هر کجا و رسیدن هرچه که هست . . .

تو آسمان منی


تو آسمان منی
که با بسته شدن چشمانت شب میشوم
و با باز شدنشان روز
عجب ماه و خورشیدی دارم من

فراتر از رویاهای زمینی


فراتر از رویاهای زمینی
با لحظات زندگی ام گره خورده ای
و من
می ترسم
می ترسم از دستانی که بخواهد روزی این گره ها را باز کند .

امروز از همیشه تنهاترم

صدای عقربه های ساعت همدم لحظه های تنهاییم می شود

و من در میان این ثانیه ها سر در گم به فکر فرو می روم حالا من ماندم و
خاطرات تنهایی
هنوز هم در انتهای ذهن شلوغم به بن بست خاطرات می رسم
ذهن من پر از خاطرات باران خورده است
بوی نم خورده خاطراتم فضای اتاق را پر می کند
حالا من ماندم و خاطرات تنهایی ...

چرخ گردون


چرخ گردون ؛ چه بخندد ؛ چه نخندد ؛
تو بخند مشکلی ؛ گر تو را ؛ راه ببندد ؛
تو بخند غصه ها ؛ فانی و باقی ؛
همه زنجیر به هم گر دلت ؛ از ستم و غصه ؛
برنجد تو بخند ...

گفته بودی که چرا ، "محو تماشای منی "

گفته بودی که چرا ،
"محو تماشای منی "

آن چنان مات که ،
حتی مژه بر هم نزنی!

مژه بر هم نزنم،
" تا که ز دستم نرود"

ناز چشم تو به،
"قدر مژه بر هم زدنی"

بهانه برای رفتن زیاد است...

بهانه برای رفتن زیاد است...
این ماندن است ؛
که بهانه نمی خواهد
این ماندن است که دل می خواهد ؛
شهامت می خواهد
عشق می خواهد...

کاش ای تنــــــــها امیـــــد زندگــــی

کاش ای تنــــــــها امیـــــد زندگــــی
میتوانستــــــم فراموشت کنـــم...
یا شبی چون آتش سوزان عشق درمزار سینه خاموشت کنم...
کاش چون خواب گران از دیده ام نیمه شب ها یاد رویت میگریخت...

مرغ دل افسرده حال وبسته پر از دیار آرزویت میگریخت...