من از خیال تو
حس حضور می خواهم
دلم گرفته و سنگ
صبور می خواهم
قسم به عمق نگاهت،
که دوستت دارم
تو را که خالصی و
بی غرور می خواهم....
پیش از آنی که بخواهی از کنارت میروم
تا بدانی ؛
عذر ما را خواستن ،
کار تو نیست...!
"کاظم بهمنی"
صبحِ جمعه ات بخیر
هر کجا که هستی به یاد من باش
من با تو چای نوشیده امـ
سفرها کرده امـ از جنگل از دریا
از آغوشِ تو شعرها نوشته امـ
رو به آسمانِ آبی پرخاطره
از تو گفته امـ تو را خواسته امـ
آه ای رویای گمشده
هر کجا هستی
مرغ دل افسرده حال وبسته پر از دیار آرزویت میگریخت...
گاهی به جایی از زندگی
میرسی که ....
دیگه محبت و توجه ....
هم نمیخوای !
فقط همین که کسی
باهات کاری نداشته باشه
بـســــــــــــه...