وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین


خدا ما رو برای هم نمی‌خواست .. فقط می‌خواست همو فهمیده باشیم
بدونیم نیمه‌ی ما مال ما نیست .. فقط خواست نیمه مونو دیده باشیم

تموم لحظه های این تب تلخ .. خدا از حسرت ما با خبر بود
خودش ما رو برای هم نمی‌خواست .. خودت دیدی دعامون بی‌اثر بود

چه سخته مال هم باشیم و بی‌هم .. می‌بینم میری و می‌بینی میرم
تو وقتی هستی اما دوری از من .. نه میشه زنده باشم نه بمیرم

 نمیگم دلخور از تقدیرم اما .. تو میدونی چقدر دلگیره این عشق
فقط چون دیر باید می‌رسیدیم .. داره رو دست ما می‌میره این عشق

دکتر افشین یداللهی

میشه خدا رو حس کرد تو لحظه‌های ساده


میشه خدا رو حس کرد تو لحظه‌های ساده
تو اضطراب عشق و گناه بی‌اراده

بی‌عشق عمر آدم بی‌اعتقاد می‌ره
هفتاد سال عبادت یک شب به باد می‌ره

وقتی که عشق آخر تصمیمش‌و بگیره
کاری نداره زوده یا حتی خیلی دیره

ترسیده بودم از عشق، عاشق‌تر از همیشه
هر چی محال می‌شد، با عشق داره میشه

عاشق نباشه آدم حتی خدا غریبه‌س
از لحظه‌های حوا، هوا می‌مونه و بس

نترس اگر دل تو از خواب کهنه پاشه
شاید خدا قصه‌تو از نو نوشته باشه

ترانه سرا: دکتر افشین یداللهی

کدوم خواستن کدوم جنون کدوم عشق ..


کدوم خواستن کدوم جنون کدوم عشق .. شاید خیلی از این حرفا دروغه
تا وقتی باهمیم از عشق میگیم .. نباشیم قولمون حتا دروغه

از این عشقایی که زنجیر میشه .. هوس‌هایی که دامن‌گیر میشه
می‌ترسم چون دلم بی‌اعتماده .. به احساسی که بی‌تأثیر میشه

نه اینکه عاشقی حال خوشی نیست .. نه اینکه زندگی بی‌عشق میشه
فقط کاش بین این حسای مبهم .. بفهمم آخرش چی عشق میشه

مث حرفی که نگاهی .. نمی‌گفته و می‌گفته
اتفاقیه که گاهی .. نمی‌افته و می‌افته

حس یخ زدن تو آتیش .. حال سوختن تو سرما
تو بیداری یه خیاله .. یه حقیقته تو رویا

تو فکرش نیستیم‌ و پیداش میشه .. ولی وقتی که باید باشه میره
به حال و روز ما کاری نداره .. همیشه یا براش زوده یا دیره

نه اینکه عاشقی حال خوشی نیست .. نه اینکه زندگی بی‌عشق میشه
فقط کاش بین این حسای مبهم .. بفهمم آخرش چی عشق میشه

دکتر افشین یداللهی