دل را نمى شود همیشه همراه برد
گاهى باید گذاشت و گذشت و بى دل رفت و بى دل رسید
حالا مقصد هر کجا و رسیدن هرچه که هست . . .
آدم یڪ روز
بـہ جایے مے رسد ڪـہ
دلش مے خواهد همش بخوابد !
خواب چقدر خوب است براے نداشتن ها ...
قرار بود همیشه و همه جا همراه هم باشیم! بودم، نبودی...
قرار بود دلواپس دلواپسی های هم باشیم! شدم، نشدی...
قرار بود هر جا نیاز به یک سنگ صبور داشتیم کنار هم باشیم! بودم،
نبودی...
قرار بود دلتنگیهامونو فقط به همدیگه بگیم! گفتم، نگفتی...
قرار بود نگاه عاشقونمون فقط مال خودمون باشه! من بودم، تو نبودی...
قراربود دستامون گرمای هیچ دستی رو حس نکنه! حس نکردم، حس
کردی...
قرار بود مهربونی هامون دائمی باشه! بودم، نبودی...
قرار بود زیر بارون فقط منو تو باشیم! بودم، تو با دیگری بودی...
قرار بود تا آخر این دنیا منو تو با هم باشیم! هنوز هستم، از اولش
نبودی...
قرار بود...
روزگار غریبیست!!!
آدمها یک روز دورت میگردند
روزی دیگر دورت میزنند...!!!
یک روز ازت دل می بَرند
روزی دیگر دل را می بُرند...!!!
یک روز تنهاییت را پر می کنند
وقتی خوب وابسته ات کردند....
به جای اینکه درکت کنند
ترکت می کنند
واقعا روزگار غریبیســت....
“قسمت بود”
.
که تا دل سپردم، دیگر نباشی !
.
.
.
این تنها حرفیست
که نبودنت را توجیه میکند
شاید هم،
.
مرا آرام . . .