وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

سحر با من درآمیزد، که برخیز


سحر با من درآمیزد، که برخیز
نسیم گل به سر ریزد، که برخیز

زرافشان، دختر زیبای خورشید
سرودی خوش برانگیزد که برخیز

"فریدون مشیری"

خطی بنویس ازشعرچشمانت و برایم بفرست


خطی بنویس ازشعرچشمانت و برایم بفرست

یک بغل ازوسعت آغوشت به سرایم بفرست

#بهزادشهریاری

ساز هم با نفس گرم تو


ساز هم
با نفس گرم تو
آوازی داشت
بی تو دیگر
سر ساز و دل آوازم نیست . .

ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ


ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻫﻢ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺪ ﻧﯿﺴﺖ
ﮔﺎﻫﯽ یک ﻧﻔﺮ ﺑﺎﻧﻔﺲ ﻫﺎﯾﺶ
ﺑﺎ ﻧﮕﺎﻫﺶ
ﺑﺎ ﮐﻼﻣﺶ ...
ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩﺵ ...
ﺑﺎ ﺑـــﻮﺩﻧﺶ ..
ﺑﻬﺸﺘﯽ ﻣﯿسـﺎﺯﺩ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺩﻧﯿﺎ ﺑﺮﺍﯾﺖ که ﺩﯾﮕﺮ
ﺑﺪﻭﻥ ﺍﻭ ﺑﻬﺸﺖ
ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺭﺍ هم ﻧﻤﯿﺨﻮﺍﻫﯽ...

تخم مرغ یک رنگ است


تخم مرغ یک رنگ است
اما
وقتی شکستی اش
دورنگ می شود
پس انتظار نداشته باش
آدمی را که شکستی
با تو یک رنگ باشد . .

خدا کند یک اتفاق خوب بیافتد وسط زندگی مان


خدا کند
یک اتفاق خوب بیافتد وسط زندگی مان
آری همین جا
وسط بی حوصلگی های روزانه مان، نگرانی های شبانه
وسط زخم های دلمان
آنجا که زندگی را هیچ وقت زندگی نکردیم
یک اتفاق خوب بیافتد
انقدر خوب که
خاطرات سالهای خواستن و نرسیدن
از یادمان برود
آنگونه که یک اتفاق خوب همین الان، همین ساعت
همین حالا از پشت کوه های صبرمان طلوع کند
طلوعی که غروبش
غروب همه ی غصه هایمان باشد
برای همیشه...

ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺎﯾﺖ ﮐﻪ


ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﺭﻭﯾﺎﯾﺖ ﮐﻪ

ﻫﻨوﺯ ﺑﺎ ﻣﻦ ﺍﺳﺖ

ﺣﺴﺎﺩﺕ ﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺮﺩ...

خَندہ اَم مے گیرَد

خَندہ اَم مے گیرَد
وَقتے پَس اَز مُدّت ها بے خَبَرے
بے آنڪـہ سُراغے اَز این دِل بِگیرے
مے گویے دِلَم بَرایَت تَنگ اَست ...

توراکه میبینم قلبم به تپش می افتد


توراکه میبینم قلبم به تپش می افتد

به من نزدیک نشو...

من بی جنبه ام عاشقت میشوم...!

قلب من خانه ے عشق است


قلب من خانه ے عشق است
وتو مهمان منے
چشم من روشن ازاسمت شده
چشمان منے
حرفهــایـت شـــــده
آرامش هر روز و شبم
همچو پروانه ے عشقے و
تو در جان منی...

دستانم را بگیر


دستانم را بگیر
مرا ببر تا انتهای با تو بودن
ریسمانی به پایم ببند
از عشق بی پایانت
و در چمنزار خاطره ها
با من هم قدم شو
نجوای رودخانه را بشنو
تو را به آغوش من دعوت می کند

دستانم را بگیر
مرا ببر به آن وسعت بی انتها
روی زیرانداز حصیری بنشانم
و قصه هزار و بک شب برایم بگو

بیا از رودخانه خروشان بگذریم
و آنسوی ساحل سنگی و درخشان
گذر قطره های طلایی رود را نظاره گر باشیم
و در خنکای آب
اندکی بیاساییم
ببین
انگار بالای رودخانه
مشتی طلا روی آب پاشیده اند
کافیست دست دراز کنی
و آنقدر بنوشی
تا سیراب شوی از گوارای آب

حصارها را بشکن
مرا آزاد کن
مرا ببر آنسوی شقایق های رنگی
عاشقی را یادم بده
و بگو که با خوشبختی یک قدم فاصله داریم

کلبه ای برایم بساز
در جنگل زیبای زندگی
که پنجره هایش
به روی چشمان مهربان تو باز شود
و بی هراس از خارهای روزگار
رقص قاصدک ها را
در قهقهه های باد
لبخند بزنیم

بگذار طلوع خورشید را با تو نظاره گر باشم
و خواب را با تو تجربه کنم
بگذار خوب تماشایت کنم

مرا ببر
مرا به جایی ببر
که من و تو ، ما باشیم

زندگی ما صفحه ای سفید است


زندگی ما صفحه ای سفید است
برای کشیدن تصویرهای رنگارنگ
من و تو هرکدام قلم به دست
بهترین نقش ها را می کشیم
بهترین رنگ ها را میزنیم
و اندکی عشق

همین عشق
تصویر زندگی ما را زنده می‌کند
نقش ها می خندند
تصاویر می رقصند
و ما شادمانه می نگریم
بوم رنگارنگ زندگی مان را

تو چه زیبا طرح میزنی ای مرد عاشق
و من چه مشتاق رنگ میپاشم بوم را
و سایه روشن ها
چه دل انگیز می کنند نقاشی زندگی مان را

ترکیب دستان من و تو
جاودانه ترین طرح این زندگیست
و خوش رنگ ترین نقاشی ما
کادری است که با حضور من و تو بسته می شود
و عشق
که در تک تک خطوط و رنگ ها جاریست

قدم هایمان را که میکشیم
پررنگ میشوند
میخواهند حضورمان را
برای همیشه جاودانه کنند

خنده هایمان را که میکشیم
سرخ و خوش رنگ میشوند
میخواهند عشق مان را
برای همیشه به تصویر بکشند

و بوسه هایمان را
پرحرارت و آتشین می کشند
تا به رخ بکشند
این اتفاق بی تکرار تاریخ را

مرا ببوس تا خوش رنگ بکشیم..
مرا دوست بدار تا زیبا بشویم...
به من عشق بورز تا نقاشی شویم...