وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

سکوتم پر از

سکوتم پر از
نت های چشم توست
در نگاهت
قاصدک کف می زند
پروانه می رقصد
با تاب چشمانت پر از
آواز گل ها می شوم !

زنهـا هرگزنمے گویـنـد

زنهـا
هرگزنمے گویـنـد
تــو را دوسـت دارم...
ولے وقتے از تــو پرسیدند:
مـرا دوسـت دارے؟
بـدان ڪـہ درون قلب آنهـا جـاے گر؋ـتـہ‌اے ...

من نباشم کی تو رویا موهاتو ناز میکنه

من نباشم کی تو رویا موهاتو ناز میکنه
کی با بالای شکسته با تو پرواز میکنه
راست بگو
من نباشم اخمای پیشونیتو کی میاد دونه دونه با حوصله باز میکنه
من نباشم کی میاد ناز نگاتو میخره
کی میاد دنبال تو ، تو رو تا خورشید ببره
کی میاد سراغ رویات تو شبای مهتابی
کی بیداره تا تو خوابت ببره
کی قایم میشه تو ابرا تا تو راحت بتابی

هــــر لحــظــه

♥تــــ♥ـــو
هــــر روز
خـــــوب تــــر مے شــــوے . . .
و مــــن . . .
هــــر لحــظــه
عـــاشــــق تـــر . . .
ایـــن هــمه دوســت داشــتنــے بـــودنـــت . . .
دارد از ســـرم ، ســـر مــے رود . . .
خـــوب مــــــن ، ڪــمے آرام تـــر . . .
ڪــمے ڪنــدتـــر . . .
مهـــــربـان بـاش . . .
بگــــذار بــه پــایــــت بــرســــم . . . ♥♥♥

دلـــــم لــــک زده...

دلـــــم لــــک زده...

بــرای یک عاشقـــــــانــه ارام

کــه مـــرا بنشـــــانی بر روی پــاهــایت

بگـــذاری گلـــه کنــــم

از همــــه ایــن کـــابوس هـــایی

کــــه چشـــــم تـــو را دور دیــده انــد

تنهایی این نیست که هیچکس اطرافت نباشه!

تنهایی این نیست که هیچکس اطرافت نباشه!

این نیست که با کسی دوست نباشی!

این نیست که آدمی گوشه گیر و منزوی باشی!

این نیست که کسی باهات حرف نزنه!
ا
ین نیست که هیچوقت نتونی خوشحال باشی!

این نیست که کسی دوستت نداشته باشه! تنهایی، یه حس درونیه!

تنهایی یعنی "هیچکس نمیفهمه حالت بده .

کاش باران بگیرد …

کاش باران بگیرد …

کاش باران بگیرد و شیشه بخار کند…

و من همه ی دلتنگیهایم را رویش “ها” کنم…

و با گوشه ی آستینم همه را یکباره پاک کنم … و خلاص…

آنقدر آهسته خواهم رفت

آنقدر آهسته خواهم رفت
تا صدای گامهایم ,خواب شاپرک های قلب مهربانت را آشفته نسازد
آنقدر آهسته میروم , که گویی از ابتدا نیامده ام تا
غصه رفتنم تورا نیازارد
میدانی حتی اگر نباشم
بازهم مثل هوا کنارت جاری هستم
دوستت دارم...

گاهی باید بخشید

گاهی باید بخشید کسی را که بار ها او را بخشیدی و نفهمید تا در آرزوی بخشش تو باشد....
گاهی نباید صبر کرد باید رها کرد و رفت تا بداند اگر ماندی رفتن را بلد بودی.....
گاهی بر سر کار هایی که برای دیگران انجام میدهی باید منت گذاشت تا ان را کم اهمیت ندانند....
گاهیی باید بد بود برای کسی که فرق خوب بودنت را نمیداند......
و گاهی باید به ادم ها از دست دادن را متذکر شد که ادم ها همیشه نمیمانند یک جا در را باز میکنند و برای همیشه میروند.....

(محبوبه حیدری)

دو قدم مانده به خندیدن برگ

دو قدم مانده به خندیدن برگ
یک نفس مانده به ذوق گل سرخ
چشم در چشم بهاری دیگر

یک سبد عاطفه دارم
همه ارزانی تان
نوروزتان پیشاپیش مبارک

رفت و بعد از رفتنش آن شب چه بارانی گرفت

رفت و بعد از رفتنش آن شب چه بارانی گرفت
بوته ی یاس کنار نرده ها جانی گرفت

خواستم باران که بند آمد بدنبالش روم
باد و باران بس نبود انگار، طوفانی گرفت

لحظه ای با شمعدانی ها مدارا کرد و رفت
از من بی دین و ایمان، دین و ایمانی گرفت

رفتنش درد بزرگی بود و پشتم را شکست
از دو چشم عاشقم اشک فراوانی گرفت

خسته و تنها رهایم کرد با رنج و عذاب
جان من را جان جانانم به آسانی گرفت

عاقبت هرگز نفهمیدم گناه من چه بود
از من نفرین شده امّا چه تاوانی گرفت

دلم ز هر چه

دلم
ز
هر
چه
به غیر از تو بود
خالی ماند
                      
دراین سرا تو بمان ای که ماندگار تویی

بهترین راه برای اینکه

بهترین راه برای اینکه با کسی احساس خوشبختی کنیم چیست؟

این است که یاد بگیریم : چگونه به تنهایی احساس خوشبختی کنیم!

اینگونه حضور دیگران تنها یک گزینه خواهد بود نه یک ضرورت...