وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

رفتنى ها از اول هم نیامده اند

رفتنى ها
از اول هم نیامده اند
آنها فقط
گذرشان به تنهایى ما میافتد
و ما خیال میکنیم که
آمده اند تا بمانند
ما
تاوان این خیالپردازى را
وقتى میپردازیم که ،
ردِپا و جاى خالیشان
در زندگیمان
حفره اى میشود ،
به بزرگىِ
همه ى دنیا...

سلامتــــــــــــــــی کسی که

سلامتــــــــــــــــی کسی که
عشق 《بود》
 نفس 《بود》
زندگی 《بود
 مفهوم دلبستگی《بود》
ولــــــــی ًدیگهً چیزی نیستــــــــ.
فقطـ بود

به یاد مرتضی پاشایی عزیزم روحت شاد آقای خاص


کجای بیا خیلی تنهــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام
کجای که تاریکه دنیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــام
برات مینویسم یه نامــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
کجای که غم تو چشامــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه
کجای که من بیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــقرارم
کجای که تاقــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــت ندارم
کجای بیا بســــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــه دوری

وقتی زیادی دوسش داری..

وقتی زیادی دوسش داری..

حسود میشی...

حساس میشی...

چشم دیدن نگاه های بقیه رو نسبت بهش نداری...

چشم نداری ببینی به غیر از تو با بقیه هم حرف میزنه....

اینا همه از دوست داشتن زیاده اما ...

اون فکر میکنه دیوونه شدی و الکی بهش گیر میدی....

کاش میتوانستیم

خدایا
کاش میتوانستیم
آنی باشیم
که تو دوست داری

الهی کمکمون کن
یک انسان حقیقی باشیم
و یک لحظه از
وجودت غافل نباشیم

نگران چی هستی؟

نگران چی هستی؟

گاهی خدا درها و پنجره ها را قفل میکنه

زیباست اگر فکر کنی بیرون طوفانه

و

خدا

میخواد از تو محافظت کنه.

پس بخند...

مهم نیست

مهم نیست
ڪه اینجا #مجازیه

مهم نیست
ڪه همدیگه رو ندیدیم
همین ڪه
حالتون خوب باشه
حواسمون به هم باشه
ڪلی ارزش داره

بزرگی را گفتند

بزرگی را گفتند راز همیشه شاد بودنت چیست؟
گفت
دل برآنچه نمیماند نمیبندم
فردا یک راز است،نگرانش نیستم
دیروزیک خاطره بود 
حسرتش را نمیخورم
وامروز یک هدیه است قدرش رامیدانم

من امیدی را در خود،

من امیدی را در خود،


بارور ساخته ام


تار و پودش را با عشق تو پرداخته ام،


مثل تابیدن مهری در دل،


مثل جوشیدن شعری از جان،


مثل بالیدن عطری در گل،


جریان خواهم یافت،


راه خواهم افتاد،


باز از ریشه به برگ،


باز از "بود" به "هست"...