وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

دوست بدارید

دوست بدارید
و بگذارید که دوست داشته شوید
آدم بدونِ این بساط ها
زندگی از گلویَش
پایین نمی‌رود

ای خوش آنروز

ای
خوش آنروز
که عطر نفست
فاصله را صفر کند

شعرم همهمه ی پنهان توست

شعرم

همهمه ی پنهان توست

گل شب بوی من!

میخواهم تو را

در عبور عطر

شبانه ام بشناسند.

چشمان تو ....

چشمان تو ....
تمام دردها فراموشم می شود
وقتی چشمان تو
در مقابل خیالم ، قد علم می کنند

از وقتی از کنار تو رفته ام


از وقتی از کنار تو رفته ام
رفته ام
و هنوز به خود نیامده ام . ...

میترسم آنقدر دل دل کنی...


میترسم آنقدر دل دل کنی...
تا اردیبهشت تمام شود...
و من هنوز...
عاشقت نکرده باشم...

آدم‌هایی‌ را که زیاد دوستت دارند


آدم‌هایی‌ را که زیاد دوستت دارند، بیشتر دوست داشته باش
و آنهایی را که زود ترکت میکنند، زودتر فراموش کن
زندگی‌ همین است
تعادل میان عشق و نفرت
تعادل میان بودن ها و نبودن ها
تعادل میان آمدن‌ها و رفتن ها
زندگی‌ مرزی ‌ست که میگذاری تا کسی‌ هستی‌ تو را نیست نکند
مرزی برای آنهایی که میگویند " دوستت دارم " و " همیشه با تو خواهم ماند...

زندگی می کنم و برایش دلیل هم دارم


زندگی می کنم و برایش دلیل هم دارم
دوست داشتن تــــــــــــــــــــــو …❤

تمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که


تمام غصه ها از همان جایی آغاز می شوند که
ترازو بر می داری می افتی به جان دوست داشتنت
انـدازه مـی گـیـری
حسـاب و کـتـاب مـی کـنـی
مقـایـسـه مـی کـنـی...

هر جای این سرزمین باش !


هر جای این سرزمین باش !
فقط هر روز خنده هایت را برایم پست کن
قلب من برای تپیدن نیاز به انگیزه دارد...

شمردن ستاره ها سخت نیست


شمردن ستاره ها سخت نیست
اگر تو بگویی به اندازه ی ستاره های آسمان دوستم داری …

مردانگی ات را با شکستن دل دختری


مردانگی ات را
با شکستن دل دختری
که دیوانه ی توست
ثابت نکن
مردانگی ات را
با غرور بی اندازه ات
به دختری که عاشق توست
ثابت نکن
مردانگی را
زمانی میتوانی نشان دهی
که دختری
با تمام تنهایی اش
به تو تکیه کرده
و
با تکیه به غرور تو
به قدرت تو
در این دنیای پر از نامردی
قدم بر میدارد...

میخواهمت .....


میخواهمت .....

و این شاید ابتدای خودخواهیم باشد !

و اینجاست ڪه عطـر حضورت


و اینجاست ڪه عطـر حضورت

همان هوای نفسهای من است

و با این نفس هاست

ڪه عاشق مانده ام...

بـه ظـاهـر گـرچـه خـنـدانـم

بـه ظـاهـر گـرچـه خـنـدانـم در سـکـوت سـخـت گـریـانـم ، خـدایـا یـاران چـه دانـنـد کـه مـن دنـیـایـی از غـم دارم . . .

همیشه برایم سوال است،


همیشه برایم سوال است،
تقدیر را که می نوشتند،
"سهمِ مرا چرا ندادند؟"
چیِز زیادی که نخواستم!
فقط کمی "نفس کشیدن کنارت" ؛
همین سهمِ کوچک هم نصیبم نشد!