هـیچ گواهـی
به سالـم بودن مـن نیسـت
مـن
دیـوانه تــوام
دیگر چه بلایی است..
غم انگیزتر از این،
من
بار سفر بستم و یک شهر نفهمید..!
لطفا...
دلم را ببر!
هر جا خواستی
هر سمت خواست!
ببرش توی دل پاییز رهایش کن
طعم هوای دو نفره را بچشد!
ببرش وسط یک شعر
طعم بوسه را بفهمد!
ببرش زیر باران
بداند گم شدن یعنی چه!
لطفا دلم را ببر...
برش دار ببر زیر بید مجنون
روی رنگین کمان
دلم را ببر به اوج فیروزه ای آغوشت!
دل بردن که سخت نیست...
کافی ست
وقتی پشت شیشه بخار گرفته نشستم و
به شکل یک قلب تمیزش کردم
که راه رفتنت را ببینم
برایم دست تکان بدهی!
به همین سادگی!
عشق من....
لطفا زودتر دلم را ببر....
سخت است حرفت را نفهمند،
سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،
حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد
وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ،
اشتباهی هم فهمیده اند.