وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

مهربان " بودن،مهمترین قسمت

" مهربان " بودن،مهمترین قسمت

" انسان " بودن است...

این " دل " انسان است که او را

"سعادتمند"و" ثروتمند" می کند

دلت مهربان و زندگیت آرام

اما دلتنگ آغوشی نیستم ...

تنهایم ...


اما دلتنگ آغوشی نیستم ... خسته ام ...

ولی به تکیه گاهی نمی اندیشم ...

چشمهایم تر هستند و قرمز ...

ولی رازی ندارم ...

چون مدت هاست ...

دیگرکسی را "خیلی" دوست ندارم

آنقَدر ذِهنـَم را

آنقَدر ذِهنـَم را
دَرگیرِ خوُدَت ڪَردہ اے ڪـہ دیگَر
حَتے نِمیتَوانَم مَضمونِ تازہ اے پِیدا ڪُنَم
حالا حَق مے دَهے دَر شِعرهایَم
بـــہ هَمین سادِگے بِگـــویَم "دوســتَت دارَم"

بجای اینکه آرزو کنید

بجای اینکه آرزو کنید کاش شخص دیگری بودید
به آن چیزی که هستید افتخار کنید. و شکرگزار باشید
هرگز نمی دانید چه کسی به شما می نگریسته
درحالیکه آرزویش این بوده که کاش جای شما باشد

قلب مڹ خانه‌ے عشق است


قلب مڹ خانه‌ے عشق است

وتو مهمان منی

چشم مڹ روشڹ ازاسمت شده

چشماڹ منی

حرفهــایـت شـــــده

آرامش هر روز و شبم

همچو پروانہ‌ےعشقی و

تو در جاڹ منی‌

بــــاخـــتــم تـــا


بــــاخـــتــم تـــا

دلـــــــخــــوشـــت کـــنـــم !

بـــدان کـــه بـــرگ بـــــرنــــده ات

ســـادگـــیـــم نــــــبـــود!

دلـــم بـــــــــــود ... !!

ساعت شنی به من یاد داد


ساعت شنی به من یاد داد
باید خالی شوی
تا پُر کنی کسی را،
دلی را، چشمی را، گوشی را....
خالی کنی خودت را از نفرت تا پُر کنی کسی را از عشق...
خالی کنی چشمت را از کینه تا پر شود چشمی از آرامش...

یادت باشد
ساعت شنی روزی می چرخد
و این بار این تو هستی که پُر میشوی
از آنچه خودت پُر کرده ای دیگران را....

وقتے یڪیو دوست دارے ...


♥️ وقتے یڪیو دوست دارے ...
اشڪشو در نیار ...
با اشڪاش از چشماش میوفتے ...

♥️ ازش فاصله نگیر ...
اگه سرد شه دیگه درست نمیشه ...

♥️ باهاش قهر نڪن ...
بے تو بودن رو یاد میگیره ...

♥️ تهدیدش نڪن ...
دعواش نڪن ...
میره پشته یڪے دیگه قایم میشه !
اون ادم پناهش میشه ...????

♥️ اگه دوستش دارے ...
همونجورے ڪه هست دوستش داشته باش ،

سعے نڪن عوضش ڪنے
♥️ اگه دوستش دارے ...
اشتباهاتشو به روش نیار ... آدم جایز و الخطاست...????

♥️ اگه دوستش دارے ...
تو اوج بدے ها و تلخے ها و سختے ها ...
از آغوشت بیرونش نڪن ...

بذار یاد بگیره دنیاش و زندگیش همون آغوشیه ڪه توشه !

نذار بره جاے دیگه ازدست تو گریه ڪنه اونوقته ڪه دیگه
تو ، توے قلبش جایے نداری.

غیر من در دل تو هیچ کسی خاص نشد


غیر من در دل تو هیچ کسی خاص نشد
هیچ کس چون تو به من این همه حساس نشد

تو همان درس که هر ترم به من می افتاد
هر چه من خواستمش پاس کنم.. پاس نشد

تو صلیبی که مرا هر چه به آن کوبیدند..
زخم های تن من در تنش احساس نشد

مثل یک گندم آفت زده ، که می خشکید..
خواستم گردن من را بزند داس.. نشد

هر چه من رشته الیاف تو را چسبیدم..
سر این رشته جدا از ته کرباس نشد!

سالها باغ لبانم به تو خوش بود.. اما
عاقبت حاصل لبخند تو گیلاس نشد..

آه ای سنگ که مهرت به دل من افتاد..
هیچ کس در دل من بعد تو الماس نشد.