گـاهـی بـرای او
چـیـزهـایـی مـی نـویـسـی
بـعـد پـاک مـی کـنـی . .
پـاک مـی کـنـی . . .
او هـیـچ یـک از حـرف هـای تـو را
نـمی خـوانـد
امـا تـو
تـمـام حـرف هـایـت را گـفـتـه ای . . .
گاهـی حجم دلتنگی هایم
آن قدر زیاد میشود
که دنیا
با تمام وسعتش
برایم تنگ میشود ...
... دلتنگم...
دلتنگ کسی که
گردش روزگارش به من که رسید
از حرکت ایستاد...
دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید...
دلتنگ خودم...
خودی که مدتهاست گم کـرده ام ...
شازده کوچولو پرسید:
غمگین تر از اینکه بیایی و کسی از اومدنت
خوشحال نشه چیه ؟
روباه گفت :
بری و کسی متوجه رفتنت نشه ...
محبوب دل من شو ....
صدایـــــــم میـــــزد گلــــــم
گلـی بـــــودم در باغچه دلــــش
امــــــا او باغبـــــان عاشقـی نبـــود
گاهـــی سر میــــزد و دل میـــبرد
سالـــــها بعد دانستــــــم که مـن تنــــها نبـــودم
او باغبــــــــان گـــل های زیــــادی بـــود...
تمام غم هایت را به جان میخرم
تو فـقـط صــــدای خنـــده هـایـــــت را
به کســــــی نــفــروش..!!!