وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

با درد عمیق دل من

با درد عمیق دل من
تو دیدی ک مردم چ کردن
تو پیش غرورم نشستی
تو زخمای قلبم را بستی
شکل رفتن این روزگار
منو تو گریه تنها نزار
منو دس خودم نسپار
جز تو هیشکی مهربون نبود با هجوم این درد
من هنوز همون درد دیروزم آدم همیشه
هیشکی مث من عاشقت نبود
عاشقت نمیشه

تو با قلب ویرانه من چه کردی؟


تو با قلب ویرانه من چه کردی؟
ببین عشق دیوانه من چه کردی؟!

در ابریشم عادت اسوده بودم...
تو با حال پروانه من چه کردی؟

ننوشیده از جام چشم تو مستم...
خمار است میخانه من...چه کردی؟

مگر لایق تکیه دادن نبودم؟
تو با حسرت شانه من چه کردی؟

مرا خسته کردی و خود خسته رفتی...
سفر کرده!باخانه من چه کردی؟

جهان من از گریه ات خیس باران...
تو با سقف کاشانه من چه کردی؟

آمد بهار و حیف که ما را بهار نیست


آمد بهار و حیف که ما را بهار نیست
وین جرعه ها به کام دلم خوش گوار نیست
گفتم بهار آمد و پر شد جهان ز گل
دیدم که یار نامد و گفتم بهار نیست …

در این دلتنگی بی مرز

در این دلتنگی بی مرز

امان از داغ تنهایی

امان از شرم شب هایی که می سوزد

اما

نمی سازند

و لبهایی که می دوزند آنها را به هم

در رنج و بی تابی

چه رنگی دارد این شبهای تنهایی

مرا ببخش


مرا ببخش که ساده بودنم
 
دلت را زد...

مرا ببخش اگر عشق ورزیدنم
 
چشمانت را بست...

می روم تا آنان که تواناترند،
 
تو را به اوج بودنت برسانند...