تو دست تکان می دهی
و من تو را میان جمعیت پیدا میکنم
چه خوش خیالم نفهمیدم
تو خداحافظی میکردی
کاش تا دل می گرفت و می شکست
دوست می آمد کنارش می نشست
کاش می شد روی هر رنگین کمان
می نوشتم " مهربان" بامن بمان
کاش می شد قلب ها آباد بود
کینه و غم ها به دست باد بود
کاش می شد دل فراموشی نداشت
نم نم باران هم آغوشی نداشت
کاش می شد "کاش های" زندگی
تا شود در پشت قاب بندگی
کاش می شد کاش ها مهمان شوند
در میان غصه ها پنهان شوند
کاش می شد آسمان غمگین نبود
رد پای کینه ها رنگین نبود
نیما یوشیج
دوست داشتنت
شبیه هوای این روزها شده است
شبیه پاییزی که
در اوج زیبایی ناگهان سرد میشود..