وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

وبلاگ شاهین

بهترین وبلاگ شاهین

تو اگر رویای من باشی...

تو اگر رویای من باشی...
فرقی نمیکند ساعت عاشقی
    به وقت کی باشد...
هر زمان که به خیالم بیایی
     ساعت را
برایت عاشقانه ترین میکنم
"ساعت عاشقی"من

این روزها همه صداها

این روزها همه صداها
 
برایم یکی شده

صدای تیک تاک ساعت...

صدای ضربان قلبم...

انگار همه اش

 صدای قدمهای توست

اما نمیدانم ازمن

 دور میشوی

 یا به من نزدیکتر

الهی ...

الهی ...

کانون خانواده هر ایرانى ...
در این سال جدید  گرم و با حرارت
و با صفا باشه سالى پر از خیر
و برکت براى تک تک شما ارزومندم


میگذرد روزی این شبهای دلتنگی

میگذرد روزی این شبهای دلتنگی ،


 میگذرد روزی این فاصله و دوری،


میگذرد روزهای بی قراری و انتظار ،


 میرسد همان روزی که به خاطرش گذراندیم


فصلها را بی بهار ، و از ترس اینکه بهم نرسیم شب



 تا صبح را اشک میریختیم

این بود آن همه عشق وصداقت

این بود آن همه عشق وصداقت

این بودآن همه دوست داشتن

این بودآن همه قول وقرارکودکانه

این بودآن روزهای گرم وصمیمانه

پس چه شد من که چراغ هارا

خاموش نکردم

پس چرااینگونه دنیایم راتاریک

کردی ورفتی

هرگزتورانخواهم بخشید

به جرم دوست نداشتنت

نمی توان بدون تو

نمی توان بدون تو واسمت زندگی کنم برایم دشوارمی شود

که کسی درزندگیم دیگرصدایم نکند

دیگردوستم نداشته باشد

ودیگریادم نکند وبدترازهمه اینکه ان توباشی

نمی دانم چه کسی توراازمن گرفت

روزگاریامردم

برایم فرقی نمی کند

همه جاجارخواهم زد تاتوراپیداکنم

نمیتوانم لحظه ای دور شوم از تو

نمیتوانم لحظه ای دور شوم از تو ،

 درک کن چه حسی دارم ، همیشه میمانم مال تو...

کاش میشد سهم من از با تو بودن تنها آرامش

 و عشق باشد نه دلتنگی و انتظار...

هر گاه نیستی و دلتنگ توام نامت را در دلم زمزمه میکنم ،

اینگونه است که آرام میشوم ، دلم را راضی میکنم

 و اینگونه روزهای دلتنگی را سر میکنم

دلم به سوی آسمان دلتنگی پر میکشد در

 میان میگیرد یاد تو را ، درد دل میکند

 با خاطره هایت ، تکرار میکندحرفهایت ،

حرفهایی که تو همیشه با دلم در میان میگذاری ...

نه عزیزم نمیتوانم لحظه ای دور شوم از تو ،

 نشسته ام بر روی ابرهای خیالت ،

و در رویاهای تو سیر میکنم آسمان دلتنگی ام را....

نه عزیزم نمیتوانم لحظه ای در فکر تو نباشم ،

هیچگاه فکر نکن که در حال فراموش کردن تو باشم

درست است که روزها میگذرد،

 چه زود آسمان تاریک امشب ،

 روشنی فردا میشود اما نمیگذرد ، نمیگذرد ،

 نمیگذر هیچگاه آن عشقی که در قلبم نسبت به تو دارم ،

 تمام نمیشود ، تمام نمیشود ، تمام نمیشود

هیچگاه آن احساسی که به تو دارم...

هر چه دوست داری از من بخوا جز فراموش کردنت ،

 اگر میخواهی بروی برو اما من هستم ، آنقدر میمانم

 تا ماندنم مرا یاری کند ، تا دوای عشقت مرا درمان کند...

میمانم و میمانم تا لحظه مرگم ، آنقدر عاشقت میمانم

 تا لحظه از دنیا رفتنم قصه عشق مرا بنویسند...

نه عزیزم به این خیال نباش که روزی سرد شوم ،

جانم را از من بگیرند با تو دوباره زنده میشوم ،

دنیا را از من بگیرند با تو دوباره صاحب دنیا میشوم ....

هیچگاه نمیتواند کسی تو را از من بگیرد،

میدانی که قلبم بی تو میمیرد،تو در قلبمی و

 هیچگاه دنیای عاشقانه من نمیمیرد....

گرگ‌ها

گرگ‌ها به‌ صورت گروهی می‌توانند طعمه‌ی بزرگی مثل یک گوزن شمالی را از پا در بیاورند. زمانی که گرگ‌ها در‌ حال شکار هستند، کاملا بی‌رحم می‌شوند و حتی پیش از مرگ کامل طعمه، شروع به خوردن آن می‌کنند. با اینکه طعمه‌ی گرگ، بیشتر جانوران بزرگ و وحشی هستند، شصت و پنج درصد از مرگ گرگ‌ها بر سر درگیری‌‌ برای بدست آوردن قلمرو اتفاق می‌افتد. این موضوع خیلی عجیب است چون گرگ‌ها موجوداتی گروهی هستند و برای محافظت از اعضای گروه تا حد مرگ تلاش می‌کنند.

رفت تنهایی، آمد جای آن یک عشق آسمانی

رفت تنهایی، آمد جای آن یک عشق آسمانی


شکست شیشه غمها،شد روزگارم مثل آن روزها،

روزهایی که با تو بودم و تو در کنارم،

مگر اینکه این روزها تنها از درد دلتنگی بنالم!

ناله های من نیز همراه با نفسهای دلتنگیست

این حال و هوایی که در من میبینی همیشگیست،

همین یک ذره غباری هم که بر روی دلم نشسته از

 خستگی لحظه های دوریست

نه در رویاهایم تو را سوار بر اسب سفید میبینم نه

 مثل پرنده در آسمانها ،من تو را بی رویا ،همینجا

در کنار خودم میبینم،که نشسته ای بر روی پاهایم،

 خیلی خوب فهمیده ای که چقدر دوستت دارم

من تو را دارم ،فقط تو را

تا به حال دیده بودی دیوانه ای همچو من را؟

چند لحظه به وسعت تمام لحظه ها، نگاهت میکنم

و همین میشود که من تو را حس میکنم

یک احساس بی پایان که تو را در بر گرفته و

 درونم را از عطر حضور عاشقانه ات پر کرده

تویی قبله راز و نیازهایم ، دستانت را به من سپرده ای

 و گرم شده دستهایم...

تو اینجا هستی و من همانجا ، احساس میکنی

 تپشهای قلب من را؟یک عمر ، یک دنیا

احساس را بر روی دوشم میکشانم تا برسم به

 جایی که هنوز هم خستگی در تنم نباشد ، آنقدر عاشق باشم

 که هنوز همه وجودم گرم باشد ، تو در قلبم باشی

 و من دیوانه ات باشم.

تا همینجا همین خط،بگذار آخر خطمان را نشانت دهم

آخر خط ما یک نقطه چین است.

میخواهم همه بدانند که عشقمان ابدی است...

یـه وقــتـایــے

یـه وقــتـایــے

هــسـت ڪـــﮧ

بـایـــد لــم بـدے یـــﮧ گــوشـــﮧ ...

و جـــریــاטּ زنـدگـیـت رو فــقـط مــرور ڪــنــے .

بــعـدشــم بـگـے :

" بــــﮧ ســلامــتـے خـــودم ڪـــﮧ ایـنـقدر تــحـمـل داشـــتـم ! "

یک برگ دیگر از تقویم عمرم را پاره می کنم

یک برگ دیگر از تقویم عمرم را پاره می کنم
امروز هم گذشت
با مرور خاطرات دیروز
با غم نبودنت..و سکوتی سنگین
و من شتابان در پی زمان بی هدف
فقط میروم ..فقط میدوم
یاسها هم مثل من خسته اند از خزان و سرما
گرمی مهر تو را میخواهند
غنچه های باغ هم دیگر بهانه میگیرند
میان کوچه های تاریک غربت و تنهایی
صدای قدمهایت را می شنوم اما تو نیستی
فقط صدایی مبهم
قول داده بودی برایم سیب بیاوری
سیب سرخ خورشید
سیب سرخ امید
یادت هست؟؟؟
و رفتی و خورشید را هم بردی
و من در این کوچه های تنگ و تاریک
سرگردانم و منتظر
برگی از زندگی ام را ورق میزنم
امروز به پایان دفترم نزدیکم....

ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﻢ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺴﺘﺮﯼ ﺍﺯ ﮐﻠﻤﺎﺕ…

ﻣﯿﭙﻮﺷﺎﻧﻢ ﺩﻟﺘﻨﮕﯽ ﺍﻡ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺑﺴﺘﺮﯼ ﺍﺯ ﮐﻠﻤﺎﺕ…
ﺍﻣﺎ…
ﺑﺎﺯ ﮐﺴﯽ ﺩﺭ ﺩﻟﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﻣﯿﺰﻧﺪ…
ﺩﺭﻭﻍ ﺍﺳﺖ…
ﺑﺎ ﭼﻪ ﻣﻨﻄﻘﯽ ﮔﻔﺘﻨﺪ “ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻦ ﺍﺳﺖ”؟…
ﮔﺎﻫﯽ نمیشود که نمیشود…
ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ، ﺗﻤﺎﻣﺖ ﻣﯿﮑﻨﺪ…
ﺯﻣﯿﻨﻮ ﺯﻣﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮ ﺳﺮﺕ ﺁﻭﺍﺭ ﻣﯿﮑﻨﺪ…
ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ، ﺗﻤﺎﻡ ﺗﻮﺍﻧﺖ ﺭﺍ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ…
ﺁﺭﯼ…
ﮔﺎﻫﯽ ﺧﻮﺍﺳﺘﻦ ﺩﺍﻍ ﺑﺰﺭﮔﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺑﺮ ﺩل ﻣﯿﻤﺎﻧﺪ

آمدم بار دیگر تا جان به قربانت کنم

آمدم بار دیگر تا جان به قربانت کنم


این تن نا قابلم را وقف چشمانت کنم


تا نگویی بی وفاست , یاد از ما نکرد


یاد از یاد ها کنم تا سخت حیرانت کنم


تو رفیق لحظه هایم , ازکنارم دور مرو


تا که قلبم را فدای لطف و احسانت کنم

وقتی دلت با خداست،


وقتی دلت با خداست،

 

 

بگذار هر کس میخواهد دلت را بشکند...

 

وقتی توکلت با خداست،

 

بگذار هر چقدر میخواهند با تو بی انصافی کنند...

 

وقتی امیدت با خداست،

 

بگذار هر چقدر میخواهند نا امیدت کنند...

 

وقتی یارت خداست،

 

بگذار هر چقدر میخواهند نارفیق شوند...

 

بگذارهرچقدرمیخواهند پشت سرت حرف بزنند...

 

.همیشه با خدا بمان.



با ﮐــــﺴــــــﯽ ﺑـاﺷــــ

با ﮐــــﺴــــــﯽ ﺑـاﺷــــ

ﮐــه ﺩﻟــﻴﻠـــــــﺶ ﺑـــرﺍﯼ ﺩﻳــدنــت

دلتــــﻨـــﮕـــﯽ ﺑــاشــــــﺪ

ﻧــﻪ ﺳــر ﺭﻓــتــن حـﻮﺻــﻠـــﻪ ﺍش ...